رمان عشق لجباز من
پارت ۷
من: اهههه ولمون میکنید؟
یه لگدم به ارسلان زدم
ارسلان:ایییییی چته بی شعور روانی
من:پاشو دو ساعت دیگه کلاس داریم باید بریم دانشگاه😑
ارسلان از جاش پاشد
بلاخره راهمون رو به لطف بچه ها پیدا کردیم و بیرون اومدیم از انباری و منم گوشیمو زدم شارژ روشنش که کردم دیدم ۱۷ تماس از محراب دارم فداش شم که پیگیرمه🥲
زنگ زدم بهش
+الو نفس دیانا
_عه نفس دیانا😎
+پرو نشو چه خبر چیزی شده؟؟؟
_نه نفس محراب فقط.................
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
من: اهههه ولمون میکنید؟
یه لگدم به ارسلان زدم
ارسلان:ایییییی چته بی شعور روانی
من:پاشو دو ساعت دیگه کلاس داریم باید بریم دانشگاه😑
ارسلان از جاش پاشد
بلاخره راهمون رو به لطف بچه ها پیدا کردیم و بیرون اومدیم از انباری و منم گوشیمو زدم شارژ روشنش که کردم دیدم ۱۷ تماس از محراب دارم فداش شم که پیگیرمه🥲
زنگ زدم بهش
+الو نفس دیانا
_عه نفس دیانا😎
+پرو نشو چه خبر چیزی شده؟؟؟
_نه نفس محراب فقط.................
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۱۳.۶k
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.