رویای من . پارت 16
داشتیم حرکت میکردیم
* وسطای راه *
این سوک: ببین اینجارو دور بزن میری توی کوچه برو سمت چپ اونجا خونه منه . کججاااا دارییییی میریییی میگم برو اونوررر
کوک: اونجا دیگه خونه ی تو نیست ( با ارامش خالص )
این سوک: چرااا ؟؟ من جاییی ندارمم بمونمم
کوک: میای خونه ی من
این سوک: جانمممم؟؟ من نمییتونممم شوخیت گرفته اره؟( با داد )
کوک: نه ؛ کاملا جدی ام
این سوک: نگاه کن چی میگه هاه( با خنده ی تعجبی )
کوک: دیگه طاقت ندارم اینجوری ببینمت پیش خودمی
این سوک: خدایا نجاتم بده ! می ؛ گم ؛ من ؛ دوست؛ دخترت ؛ نییییستم ببین ن ی س ت م نیستم
کوک: چی میشه باشی؟
* ماشین رو زد کنار ؛ گونه ی این سوک رو بوسید *
کوک: دوباره هنگ کردی؟ از این به بعد دوست دختر منی و بعدا ها هم...
این سوک: بعدا ها هم؟ چی؟
کوک: خودت ببینی بهتره
* راه افتاد *
این سوک در کل راه کاملا تو شک بود ین سوک خودشم جونگکوک رو دوست داشت
ولی از اون طرف نمیتونست بهش بگه
* صدای زنگ گوشی ( کوک ) *
کوک: عه بلاخره این پسر . الوو تو کجا بودی چرا من ندیدمت صبح ؟
جونگهی : رفتم پیش جینا . داشت گریه میکرد . حال این سوک چطوره ؟
کوک: این سوک هم خوبه . مرخص شده داریم باهم میریم خونه ی من
جونگهی: پیش تو میمونه؟
کوک: اره مشکلیه ؟ ( اینجا کوک کلا تو راه اعصابش خورده 😔 )
جونگهی: ن...نه ( با حالت تعجب )
کوک : خدافظ...
جونگهی : خ...خدافظ ( باحالت تعجب )
( پرش زمانی به 5 دقیقه بعد )
کوک: رسیدیم میتونی پیاده شی
این سوک: واو......راستیی وسایلامم؟
کوک: هرچی بخوای جدیدشو میگرم برات
این سوک: با..باشه
رفتیم تو خونه خیلی بزرگ بود
این سوک: مامان بابات کجان؟
کوک:وقتی 6 سالم بود از دستشون دادم
این سوک : او.... خدا رحمتشون کنه
کوک: مرسی . اتاقتم سمت راسته پیش اتاق خودم
این سوک: مرسی ( ی تعظیمی هم کرد )
کوک: لطفا رسمی نباش
این سوک : بله چشم. ( با حالت تعجب )
کپی ممنوع❌
* وسطای راه *
این سوک: ببین اینجارو دور بزن میری توی کوچه برو سمت چپ اونجا خونه منه . کججاااا دارییییی میریییی میگم برو اونوررر
کوک: اونجا دیگه خونه ی تو نیست ( با ارامش خالص )
این سوک: چرااا ؟؟ من جاییی ندارمم بمونمم
کوک: میای خونه ی من
این سوک: جانمممم؟؟ من نمییتونممم شوخیت گرفته اره؟( با داد )
کوک: نه ؛ کاملا جدی ام
این سوک: نگاه کن چی میگه هاه( با خنده ی تعجبی )
کوک: دیگه طاقت ندارم اینجوری ببینمت پیش خودمی
این سوک: خدایا نجاتم بده ! می ؛ گم ؛ من ؛ دوست؛ دخترت ؛ نییییستم ببین ن ی س ت م نیستم
کوک: چی میشه باشی؟
* ماشین رو زد کنار ؛ گونه ی این سوک رو بوسید *
کوک: دوباره هنگ کردی؟ از این به بعد دوست دختر منی و بعدا ها هم...
این سوک: بعدا ها هم؟ چی؟
کوک: خودت ببینی بهتره
* راه افتاد *
این سوک در کل راه کاملا تو شک بود ین سوک خودشم جونگکوک رو دوست داشت
ولی از اون طرف نمیتونست بهش بگه
* صدای زنگ گوشی ( کوک ) *
کوک: عه بلاخره این پسر . الوو تو کجا بودی چرا من ندیدمت صبح ؟
جونگهی : رفتم پیش جینا . داشت گریه میکرد . حال این سوک چطوره ؟
کوک: این سوک هم خوبه . مرخص شده داریم باهم میریم خونه ی من
جونگهی: پیش تو میمونه؟
کوک: اره مشکلیه ؟ ( اینجا کوک کلا تو راه اعصابش خورده 😔 )
جونگهی: ن...نه ( با حالت تعجب )
کوک : خدافظ...
جونگهی : خ...خدافظ ( باحالت تعجب )
( پرش زمانی به 5 دقیقه بعد )
کوک: رسیدیم میتونی پیاده شی
این سوک: واو......راستیی وسایلامم؟
کوک: هرچی بخوای جدیدشو میگرم برات
این سوک: با..باشه
رفتیم تو خونه خیلی بزرگ بود
این سوک: مامان بابات کجان؟
کوک:وقتی 6 سالم بود از دستشون دادم
این سوک : او.... خدا رحمتشون کنه
کوک: مرسی . اتاقتم سمت راسته پیش اتاق خودم
این سوک: مرسی ( ی تعظیمی هم کرد )
کوک: لطفا رسمی نباش
این سوک : بله چشم. ( با حالت تعجب )
کپی ممنوع❌
۶.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.