فیک Slave of Love از Jungkook
فیک Slave of Love از Jungkook
Part❥16
از زبان جیمین⭐
قطع کردم حالم خوب نبود تصمیم گرفتم برم پیش دکترم رفتم بیمارستان بعد از نیم ساعت رسیدم رفتم تو
رفتم پیش منشی گفتم
جیمین: سلام ببخشید اقای دکتر لی هستند( جدی و سرد)
منشی: بله ولی از قبل وقت داشتید؟
جیمین:خیر ولی حالم خیلی بده باید زودتر ببینمشون( جدی)
منشی : چشم الان بهشون میگم
تلفن رو برداشت خبر داد
منشی: بفرمایید داخل
جیمین: ممنون
رفتم داخل دکتر لی دیدم
دکتر لی : سلام پسرم حالت چطوره ؟( مهربان)
جیمین: سلام دکتر لی راستش وضعیت قلبم زیاد خوب نیست
دکتر لی : بیا بشین اینجا ببینم
بعد از نیم ساعت درمان و و....
دکتر لی: پسرم وضعیت قلبت داره داره هی بیشتر بیشتر میشه
جیمین: درمانی یا قرصی چیزی بهترم نمیکنه؟
دکتر لی: نه قلبت بدتر از اونی هست که درمانی داشته باشه 6 ماه پیش که اومدی وضعیتش بد نبوده میشد که با قرص و.... خوب بشی ولی الان باید پیوند قلب انجام بدی وگرنه.. ....
جیمین: م. م. .مگرنه چ. چی دکتر؟؟( نگران)
دکتر لی: اگه برات طی این چندوقت قلب پیوندی پیدا نشه..... تا 4 ماه دیگه زنده ای.. پسرم...
جیمین( توی شک رفتم ناگهان خنده ی دردناکی کرپم دکتر لی با تعجب نگام کرد)
دکتر لی: چرا میخندی پسرم؟( تعجب و ناراحت)
جیمین: از اینکه دارم زودتر میمیرم خوشحالم ولی.. اه اممم ولش کنید
(بلند شدم تعظیم کردم)
جیمین: خیلی ممنون اقای لی هیچوقت محبت هاتون رو فراموش نخواهم کرد( لبخند زوری )
دکتر لی:ببخشید پسرم ولی هروقت قلب پیوندی برات پیدا کردم زودتر زنگ میزنم خب؟( ناراحت)
جیمین: نیازی نیست پیدا هم نشد نشد سرنوشتم این بوده( مهربان )
جیمین: بیشتر از این وقتتون رو نمیگیرم بیمار های دیگه ای هم دارید دستتون درد نکنه خداحافظ
دکتر لی : خداحافظ( ناراحت)
رفتم بیرون راستش... باورم نمیشد هم خوشحال بودم هم ناراحت خوشحال از اینکه قرار نیست بیشتر از اینا درد بکشم ناراحت از اینکه نمیتونم پیش کسایی که دوستشون دارم باشم مخصوصا اونجین
رفتم شرکت و کارام و انجام دادم
ادامه دارد...
لایک ❤12
کامنت ⭐14
امیدوارم خوشتون اومده باشه😊
Part❥16
از زبان جیمین⭐
قطع کردم حالم خوب نبود تصمیم گرفتم برم پیش دکترم رفتم بیمارستان بعد از نیم ساعت رسیدم رفتم تو
رفتم پیش منشی گفتم
جیمین: سلام ببخشید اقای دکتر لی هستند( جدی و سرد)
منشی: بله ولی از قبل وقت داشتید؟
جیمین:خیر ولی حالم خیلی بده باید زودتر ببینمشون( جدی)
منشی : چشم الان بهشون میگم
تلفن رو برداشت خبر داد
منشی: بفرمایید داخل
جیمین: ممنون
رفتم داخل دکتر لی دیدم
دکتر لی : سلام پسرم حالت چطوره ؟( مهربان)
جیمین: سلام دکتر لی راستش وضعیت قلبم زیاد خوب نیست
دکتر لی : بیا بشین اینجا ببینم
بعد از نیم ساعت درمان و و....
دکتر لی: پسرم وضعیت قلبت داره داره هی بیشتر بیشتر میشه
جیمین: درمانی یا قرصی چیزی بهترم نمیکنه؟
دکتر لی: نه قلبت بدتر از اونی هست که درمانی داشته باشه 6 ماه پیش که اومدی وضعیتش بد نبوده میشد که با قرص و.... خوب بشی ولی الان باید پیوند قلب انجام بدی وگرنه.. ....
جیمین: م. م. .مگرنه چ. چی دکتر؟؟( نگران)
دکتر لی: اگه برات طی این چندوقت قلب پیوندی پیدا نشه..... تا 4 ماه دیگه زنده ای.. پسرم...
جیمین( توی شک رفتم ناگهان خنده ی دردناکی کرپم دکتر لی با تعجب نگام کرد)
دکتر لی: چرا میخندی پسرم؟( تعجب و ناراحت)
جیمین: از اینکه دارم زودتر میمیرم خوشحالم ولی.. اه اممم ولش کنید
(بلند شدم تعظیم کردم)
جیمین: خیلی ممنون اقای لی هیچوقت محبت هاتون رو فراموش نخواهم کرد( لبخند زوری )
دکتر لی:ببخشید پسرم ولی هروقت قلب پیوندی برات پیدا کردم زودتر زنگ میزنم خب؟( ناراحت)
جیمین: نیازی نیست پیدا هم نشد نشد سرنوشتم این بوده( مهربان )
جیمین: بیشتر از این وقتتون رو نمیگیرم بیمار های دیگه ای هم دارید دستتون درد نکنه خداحافظ
دکتر لی : خداحافظ( ناراحت)
رفتم بیرون راستش... باورم نمیشد هم خوشحال بودم هم ناراحت خوشحال از اینکه قرار نیست بیشتر از اینا درد بکشم ناراحت از اینکه نمیتونم پیش کسایی که دوستشون دارم باشم مخصوصا اونجین
رفتم شرکت و کارام و انجام دادم
ادامه دارد...
لایک ❤12
کامنت ⭐14
امیدوارم خوشتون اومده باشه😊
۸۹۳
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.