اولین باری بود که...
اولین باری بود که میخواستم ان صدای مردانه را بشنوم ...
پر از هیاهو بود دلم ...
_الو سلام
+سلام
_خوبی زیبای من؟
+مم...نون
_عه چرا اینجوری شدی؟میلرزیا..
+خب نمیدونم چمه 😄
_اروم باش بانوی من...چند تا نفس عمیق بکش من همون .....که باهام چت میکردیا همون مجنون عاشق...
+اره خب میدونم
_میخواستم یه چیزی بهت بگم بعد برو ...
+جان دلم بگو ...
منتظر بودم ...صدای نفس هایش جان شده بود در تنم ارام ضمضمه کرد..
_شبنم...دوست دارم...
این جمله در جسمم پیچید..
به چشم ها که رسید اشکشد..
رو لب ها لبخند ..
و ان گونه شد من شدم عاشق ترین ادم این شهر که هنوزم دارم همین کلمات را رندگی میکنم:)
پر از هیاهو بود دلم ...
_الو سلام
+سلام
_خوبی زیبای من؟
+مم...نون
_عه چرا اینجوری شدی؟میلرزیا..
+خب نمیدونم چمه 😄
_اروم باش بانوی من...چند تا نفس عمیق بکش من همون .....که باهام چت میکردیا همون مجنون عاشق...
+اره خب میدونم
_میخواستم یه چیزی بهت بگم بعد برو ...
+جان دلم بگو ...
منتظر بودم ...صدای نفس هایش جان شده بود در تنم ارام ضمضمه کرد..
_شبنم...دوست دارم...
این جمله در جسمم پیچید..
به چشم ها که رسید اشکشد..
رو لب ها لبخند ..
و ان گونه شد من شدم عاشق ترین ادم این شهر که هنوزم دارم همین کلمات را رندگی میکنم:)
۲۱.۶k
۰۸ آذر ۱۴۰۱