《 پوزخند 》پارت 1
ویو کوک :
چشمامو باز کردم ، همون ویو همیشگی ، پاشدم لباسامو پوشیدم ، یه نگاه به دختره کردم ، پوزخندی زدم و رفتم . وقتی که از هتل اومدم بیرون سوار ون مشکیم شدم . آقای پارک ( یکجورایی منشی کوک حساب میشه و کاراش رو بهش میگه و راست و ریست میکنه ) گفت : امروز میخوایم به خونه آقای کیم حمله کنیم ، نظرتون چیه ؟
کوک : اوهوم خوبه ( پوزخند )
ویو ات :
رررر ، ررررر ، ررررر
ات : اه دوباره ساعت شیشه ( غر غر )
پاشدم آماده شدم که برم دانشگاه ( لباس ات رو میزارم ) رفتم پایین ، مامان بابام همیشه شرکت بودن پس به آجوما سلام کردم و صبحانمو خوردم و راه افتادم . رسیدم به دانشگاه ، دوستم مینا رو دیدم سریع دویدم پیشش سلام کردم و با هم رفتیم تو . رسیدیم به کلاسمون ، آخيش
( فلش بک به بعد کلاس ات )
بلاخره تموم شد ، کتابامو جمع کردم ، از مینا خداحافظی کردم و راهی خونه شدم ، وقتی در زدم ، کسی درو باز نکرد چند بار زدم ولی بی جواب موندم ، خودم کلید داشتم پس درو باز کردم ، رفتم توی سالن اصلی ولی اینجا چه خبره ؟؟
_________
مایل به حمایت 🥺
چشمامو باز کردم ، همون ویو همیشگی ، پاشدم لباسامو پوشیدم ، یه نگاه به دختره کردم ، پوزخندی زدم و رفتم . وقتی که از هتل اومدم بیرون سوار ون مشکیم شدم . آقای پارک ( یکجورایی منشی کوک حساب میشه و کاراش رو بهش میگه و راست و ریست میکنه ) گفت : امروز میخوایم به خونه آقای کیم حمله کنیم ، نظرتون چیه ؟
کوک : اوهوم خوبه ( پوزخند )
ویو ات :
رررر ، ررررر ، ررررر
ات : اه دوباره ساعت شیشه ( غر غر )
پاشدم آماده شدم که برم دانشگاه ( لباس ات رو میزارم ) رفتم پایین ، مامان بابام همیشه شرکت بودن پس به آجوما سلام کردم و صبحانمو خوردم و راه افتادم . رسیدم به دانشگاه ، دوستم مینا رو دیدم سریع دویدم پیشش سلام کردم و با هم رفتیم تو . رسیدیم به کلاسمون ، آخيش
( فلش بک به بعد کلاس ات )
بلاخره تموم شد ، کتابامو جمع کردم ، از مینا خداحافظی کردم و راهی خونه شدم ، وقتی در زدم ، کسی درو باز نکرد چند بار زدم ولی بی جواب موندم ، خودم کلید داشتم پس درو باز کردم ، رفتم توی سالن اصلی ولی اینجا چه خبره ؟؟
_________
مایل به حمایت 🥺
۲۱.۰k
۱۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.