فیلم فرشته ی من
فیلم فرشته ی من
پارت ۳
ویو جیمین
طلعت:وقتی هردوتون اینو خوردیم تو باید اومد ببوسی و اونم باید همراهی کنه
ولی حواست باشه کسی نبینه
جیمین:چیییی؟..چرا من باید اونو ببوسم بره کسی که دوسش داره ببوستش به من چههه
طلعت:خبتو در آینده عاشقش میشی اگه نمیخای حرف بزنه نبوسش به من مربوط نیست
جیمین:هوووف.....خیل خوب بسه
بیا اینم پولت خدافظ
از اونجا اومدم بیرون رفتم به سمت یه پارک تا بشینم فکر کنم وقتی رسیدم رفتم سمت یه نیمکت نشستم
ذهن جیمین:
الان باید چیکار کنم تازه گفت باید ببوسیش اگه بیشتر از اون میگفت یعنی...خدااا چی دارم میگم دیونه شدم هیییی خب بنظرم مجبورم باید ببوسمش دیگه کاری نمیسه کرد
به سمت عمارت حرکت کردم ماشین رو پارک کردم دیدم
رفتم توی عمارت دیدم رزی لباساش رو عوض کرده و یه کتاب دستشه میخواد بره به سمت دسته ی مبل
رفت نشست ولی از پشت افتاد منم رفتم سمتش برآید استایل بغلم کردم و به سمت اتاقم رفتم چون حالا دوربین داشن اگه میبوسیدمش
فیلمش ظبط میشود فقط اتاق من کنترل دوربینش دست خودم بود و مال بقیه عمارت دست اجوماست، اجوما برگرده میره سراغ دوربینش و رزی میبینه و باید بهش توضیح بدم اجوما کسی نیست که چیزی رو ازش پنهون کنم
رسیدم به اتاق خودم در رو با پام باز کردم عجیب بود رزی تقلا نکرد از بغلم در بیاد داشت با تعجب بهم نگاه میکرد
گذاشتمش روی تخت و خودمم نشستم کنارش وماجرارو براش توضیح دادم هیچی نگفت و
فقط سرشو تکون داد
منم اروم سرشو گرفتم و رفتم نزدیک
اروم لبام رو روی لباش قرار دادم
....ادامه دارد
امیدوارم خوشتون اومده باشه❤
پارت ۳
ویو جیمین
طلعت:وقتی هردوتون اینو خوردیم تو باید اومد ببوسی و اونم باید همراهی کنه
ولی حواست باشه کسی نبینه
جیمین:چیییی؟..چرا من باید اونو ببوسم بره کسی که دوسش داره ببوستش به من چههه
طلعت:خبتو در آینده عاشقش میشی اگه نمیخای حرف بزنه نبوسش به من مربوط نیست
جیمین:هوووف.....خیل خوب بسه
بیا اینم پولت خدافظ
از اونجا اومدم بیرون رفتم به سمت یه پارک تا بشینم فکر کنم وقتی رسیدم رفتم سمت یه نیمکت نشستم
ذهن جیمین:
الان باید چیکار کنم تازه گفت باید ببوسیش اگه بیشتر از اون میگفت یعنی...خدااا چی دارم میگم دیونه شدم هیییی خب بنظرم مجبورم باید ببوسمش دیگه کاری نمیسه کرد
به سمت عمارت حرکت کردم ماشین رو پارک کردم دیدم
رفتم توی عمارت دیدم رزی لباساش رو عوض کرده و یه کتاب دستشه میخواد بره به سمت دسته ی مبل
رفت نشست ولی از پشت افتاد منم رفتم سمتش برآید استایل بغلم کردم و به سمت اتاقم رفتم چون حالا دوربین داشن اگه میبوسیدمش
فیلمش ظبط میشود فقط اتاق من کنترل دوربینش دست خودم بود و مال بقیه عمارت دست اجوماست، اجوما برگرده میره سراغ دوربینش و رزی میبینه و باید بهش توضیح بدم اجوما کسی نیست که چیزی رو ازش پنهون کنم
رسیدم به اتاق خودم در رو با پام باز کردم عجیب بود رزی تقلا نکرد از بغلم در بیاد داشت با تعجب بهم نگاه میکرد
گذاشتمش روی تخت و خودمم نشستم کنارش وماجرارو براش توضیح دادم هیچی نگفت و
فقط سرشو تکون داد
منم اروم سرشو گرفتم و رفتم نزدیک
اروم لبام رو روی لباش قرار دادم
....ادامه دارد
امیدوارم خوشتون اومده باشه❤
۳.۱k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.