p4
یون جو : کجا دارید میرید ؟
تهیونگ : داریم میریم دنبال یون جو هر روز همینکارو میکنیم
یون جو : آها….. باشه
ای کاش میدونستن یون جو الان روبروشونه …..
تهیونگ : تو ئم اینجا دست به هیچی نمیزنی
یون جو : ای کاش اینجوری بود
بعد از اینکه اینو گفتم رفتم تو آشپز خونه
جیمین : داری چکار میکنی ؟
یون جو : باید غذا درست کنم یخچالتون خالیه
جین : ما که سفارش میدیم مثلا مافیاییم
یون جو : واسم اهمیتی نداره ! در ضمن دارم برای خودم درست میکنم و جلوی ۷ تا مافیا هم کم نمیارم
تهیونگ : خب باشه هرکاری میخوای بکن ما رفتیم
یون جو : فقط برین
( رفتن )
یون جو : هوووففف دلم برای اونیم تنگ شده 🥺
معمولا امروز باهم آرایش میکردیم 🥲
هووف وایسا ببینم ….
برم اتاقاشونو ببینم ؟
نه عصبانی میشن اما آخه …… اصن نمیرم ….. حالا یک کوچولو که چیزی نمیشه هوووفف دیگه ایندفعه میرم
بلند شدم رفتم تو اتاق اولی اولین چیزی که دیدم موقع وارد شدن یدونه اسلحه بود 😑 کل اتاقارو گشتم که به ی چیز عجیبی رسیدم …… این کاردستی ….. اینجا چکار میکنه ؟؟؟؟ نکنه تهیونگ …… دوست بچگیمه ؟!
که یهو صدای در شنیدم سریع رفتم ولی نتونستم کاردستی رو بزارم
تهیونگ : ما اومدیم
یون جو : حدس میزدم پیدا نشه
نامجون : تو از کجا فهمیدی ؟
یون جو : شانسی گفتم
خب خب چه گیمباپ خوشمزه ای شد
بعد از اینکه غذامو خوردم با گوشی یکم ور رفتم که فهمیدم مامانم برام پوستر درست کرده 🥺
[ گمشده ! لطفا اگر دیدینش بهمون با شماره ********* تماس بگیرید ]
وای نههههه 😭 من وقتی برم خونه مردم ……
پــــــایان پـــــارت ……
حمایت کنیددد 🧃
تهیونگ : داریم میریم دنبال یون جو هر روز همینکارو میکنیم
یون جو : آها….. باشه
ای کاش میدونستن یون جو الان روبروشونه …..
تهیونگ : تو ئم اینجا دست به هیچی نمیزنی
یون جو : ای کاش اینجوری بود
بعد از اینکه اینو گفتم رفتم تو آشپز خونه
جیمین : داری چکار میکنی ؟
یون جو : باید غذا درست کنم یخچالتون خالیه
جین : ما که سفارش میدیم مثلا مافیاییم
یون جو : واسم اهمیتی نداره ! در ضمن دارم برای خودم درست میکنم و جلوی ۷ تا مافیا هم کم نمیارم
تهیونگ : خب باشه هرکاری میخوای بکن ما رفتیم
یون جو : فقط برین
( رفتن )
یون جو : هوووففف دلم برای اونیم تنگ شده 🥺
معمولا امروز باهم آرایش میکردیم 🥲
هووف وایسا ببینم ….
برم اتاقاشونو ببینم ؟
نه عصبانی میشن اما آخه …… اصن نمیرم ….. حالا یک کوچولو که چیزی نمیشه هوووفف دیگه ایندفعه میرم
بلند شدم رفتم تو اتاق اولی اولین چیزی که دیدم موقع وارد شدن یدونه اسلحه بود 😑 کل اتاقارو گشتم که به ی چیز عجیبی رسیدم …… این کاردستی ….. اینجا چکار میکنه ؟؟؟؟ نکنه تهیونگ …… دوست بچگیمه ؟!
که یهو صدای در شنیدم سریع رفتم ولی نتونستم کاردستی رو بزارم
تهیونگ : ما اومدیم
یون جو : حدس میزدم پیدا نشه
نامجون : تو از کجا فهمیدی ؟
یون جو : شانسی گفتم
خب خب چه گیمباپ خوشمزه ای شد
بعد از اینکه غذامو خوردم با گوشی یکم ور رفتم که فهمیدم مامانم برام پوستر درست کرده 🥺
[ گمشده ! لطفا اگر دیدینش بهمون با شماره ********* تماس بگیرید ]
وای نههههه 😭 من وقتی برم خونه مردم ……
پــــــایان پـــــارت ……
حمایت کنیددد 🧃
۶.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.