پارت ۴هفت فرشته ی خطر ناک
پارت ۴هفت فرشته ی خطر ناک
خب نامجون و جیمین به خونه ی تهیونگ میرسند وارد خونش میشند
نامجون :واووو این خونش چقدر با خونه های دیگه فزق داره خیلی عجیبه
جیمین :نمیدونم ولی به نظر من که خیلی ترسناکه همه چیز مشکیه حتی اشپزخونش
نامجون :هوووم حد اقل یه ذره رنگ بنفشی یا سفیدی میزد
تهیونگ :چی به هم میگید؟اگه دوست ندارید میتونید برید بیرون
جیمین:ببببخشید 😊
تهیونگ :قبل از اینکه شما خودتونو رو معرفی کنید من بهتون بگم که زیاد روی عصاب من نرید راستی اگه نیخواید من کمکتون کنم ریسک داره
نامجون:ریسک ؟چه ریسکی؟(متعجب)
تهیونگ : هووم اگه کسی از این موضوع باخبر بشه زندتون نمیزارم گفته باشم
جیمین :اوهم (کمی اضطراب)
تهیونگ :خب ،،من مافیام
نامجون:میشه یه توضیح کوچیوی در مورد مافیا بهمون بدی
تهیونگ :چی؟نمیدونید مافیا یعنی چی؟خیلی خب باشه مافیا یه خانواده ی تبهکار هست و فقط من نیستم گه مافیام دوست های دیگه هم هستند که در این خانواده هستند مثل دوستم جین ......اگه میخواید کمکتون کنم باید این ریسکو بکنید که من ادم خطر ناکیم
نامجون :نه امکان نداره 😲بلند شو بریم جیمین تهیونگ خیلی ممنون ولی ما نمیتونیم قبول کنیم
تهیونگ :میتونی قبول نکنی کی گعته که قبول کنی؟هان؟
حیمبن :نامجون بشین واستا اون فقط یه مافیای مهربونه
تهیونگ :مهربون؟
جیمین:نامجون ما که عجیب تر از تهیونکیم
تهیونگ:وایسا ببینم از چه نظر اینو میگید نکنه پدر خوانده اید هان؟؟
نامجون:پدر خوانده؟پدر خوانده دیگه کیه؟
جیمین:اممم ببین چون تو گفتی ما هم میگیم اممم منو نامجون انسان های غیر طبیعی هستیم
تهیونگ:منظورت چیه؟
جیمین: منظور من اینه که ما توی طبیعت زندگی میکردیم و تابه حال پامونو از طبیعت نزارشتیم بیرون
تهبگیونگ پوز خند میزنه
تهیونگ:شوخی میکنید ؟من با شماها شوخی دادم؟
نامجون:نه اینطور نیست ما واقعا اینطوری هستیم
تهیونگ :خب من که این چرت و چرت هارو باور نمیکنم ولی ثابت کنید
نامحون باشه،مثلا وقای که فگوسط راه بودیم میخواستیم بخوریم به اون ...اهان اسمشو یادم اومد ماشین
تهیونگ :هوووم خبببب خطری که ولسه من ایجاد نمیکنید؟
نامجون :؛نه اصلا
تهیونگ: اوکی خببب الان وقت ناهاره فک کنم گرسنه باشید
جیمین:بله همینطوره(باخجالت)
خب نظرتونو در مورد این پارت بهم بگید پار بعدی به شرط اینکه ۱۰تا لایک بخوره ۵تا هم کامنت
با تشر از ملیکا
خب نامجون و جیمین به خونه ی تهیونگ میرسند وارد خونش میشند
نامجون :واووو این خونش چقدر با خونه های دیگه فزق داره خیلی عجیبه
جیمین :نمیدونم ولی به نظر من که خیلی ترسناکه همه چیز مشکیه حتی اشپزخونش
نامجون :هوووم حد اقل یه ذره رنگ بنفشی یا سفیدی میزد
تهیونگ :چی به هم میگید؟اگه دوست ندارید میتونید برید بیرون
جیمین:ببببخشید 😊
تهیونگ :قبل از اینکه شما خودتونو رو معرفی کنید من بهتون بگم که زیاد روی عصاب من نرید راستی اگه نیخواید من کمکتون کنم ریسک داره
نامجون:ریسک ؟چه ریسکی؟(متعجب)
تهیونگ : هووم اگه کسی از این موضوع باخبر بشه زندتون نمیزارم گفته باشم
جیمین :اوهم (کمی اضطراب)
تهیونگ :خب ،،من مافیام
نامجون:میشه یه توضیح کوچیوی در مورد مافیا بهمون بدی
تهیونگ :چی؟نمیدونید مافیا یعنی چی؟خیلی خب باشه مافیا یه خانواده ی تبهکار هست و فقط من نیستم گه مافیام دوست های دیگه هم هستند که در این خانواده هستند مثل دوستم جین ......اگه میخواید کمکتون کنم باید این ریسکو بکنید که من ادم خطر ناکیم
نامجون :نه امکان نداره 😲بلند شو بریم جیمین تهیونگ خیلی ممنون ولی ما نمیتونیم قبول کنیم
تهیونگ :میتونی قبول نکنی کی گعته که قبول کنی؟هان؟
حیمبن :نامجون بشین واستا اون فقط یه مافیای مهربونه
تهیونگ :مهربون؟
جیمین:نامجون ما که عجیب تر از تهیونکیم
تهیونگ:وایسا ببینم از چه نظر اینو میگید نکنه پدر خوانده اید هان؟؟
نامجون:پدر خوانده؟پدر خوانده دیگه کیه؟
جیمین:اممم ببین چون تو گفتی ما هم میگیم اممم منو نامجون انسان های غیر طبیعی هستیم
تهیونگ:منظورت چیه؟
جیمین: منظور من اینه که ما توی طبیعت زندگی میکردیم و تابه حال پامونو از طبیعت نزارشتیم بیرون
تهبگیونگ پوز خند میزنه
تهیونگ:شوخی میکنید ؟من با شماها شوخی دادم؟
نامجون:نه اینطور نیست ما واقعا اینطوری هستیم
تهیونگ :خب من که این چرت و چرت هارو باور نمیکنم ولی ثابت کنید
نامحون باشه،مثلا وقای که فگوسط راه بودیم میخواستیم بخوریم به اون ...اهان اسمشو یادم اومد ماشین
تهیونگ :هوووم خبببب خطری که ولسه من ایجاد نمیکنید؟
نامجون :؛نه اصلا
تهیونگ: اوکی خببب الان وقت ناهاره فک کنم گرسنه باشید
جیمین:بله همینطوره(باخجالت)
خب نظرتونو در مورد این پارت بهم بگید پار بعدی به شرط اینکه ۱۰تا لایک بخوره ۵تا هم کامنت
با تشر از ملیکا
۲.۰k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.