عشق و شکست پارت 4

ویو ا/ت
صبح با در خیلی شدیدی بیدار شدم . یهو با صورت جونگوک مواجه شدم داشتم حالت زمزمه ای بهش فوش می دادم که یهو چشماش رو وا کرد. جونگوک:فوش دادن به ددی کار خیلی زشتیه(صدای هات)
ا/ت:د د ددی؟!
جونگوک:انگار دیشب رو یادت رفته.
ا/ت:الان من از دل درد دارم می میرم چجوری یادم رفته باشه تویه کثافت بهم تجاوز کردی.
جونگوک:بهتره هر مفت نزنی مگرنه میدم یجوری کتکت بزنن که تا آخر عمرت جاش بمونه.(عصبی)
ا/ت:(ساکت شد.)
جونگوک:می خوام برم حموم هر موقع گفتم بیا تو.
ا/ت :چرا؟!
جونگوک:حتیما باید بدم کتکت بزنن تا آدم شدی؟!
ا/ت:غلط کردم چشم چشم.
جونگوک:خوبه. حالا قبل از اینکه از گشنگی بمیری سریع صبحونه بخور و بعداً بیا بالا تا هر موقع صدات کردم بشنوی.

ادامه دارد....

#فیک #سناریو #وانشات

ساری اگه بد شددد