دوپارتی سانزو
[من بدون تو میمیرم ...اینو بفهم]
پارت ۲
سریع سمت پارکینگ رفتی و سوار ماشین شدی و دوباره تو جاده با سرعت بالا به سمت خونه سانزو
خونش نزدیک بود اما خب نگران بودی
حدود ۳ دقیقه بعد رسیدی خونش
سرع پیاده شدی و رفتی سمت در در زدی اما باز نکرد خونه ویلایی بود
فهمیدی اوضاع خزابه
سعی کردی از روی دیوار رد شی
قبلا سانزو اینو بت یاد داده بود
از رو دیوار ردش دی و رفتی اونور دیوار ارتفاع تقریبا زیاد بود مجبور شدی بپری که افتادی زمین و آخ کوتاهی و آرومی گفتی ولی با یاد سانزو که تو چه شرایطی هست سعی کردی پاشی و به سمت داخل خونه رفتی شانس آوردی ک در قفل نبود سمت اتاقش رفتی ک طبقه ی دوم بود ولی در اتاق باز بود و چراغش خاموش
دیدی صدایی از تو حمام لوکس میومد
رفتی نزدیک حموم دیدی سانزو با دست خونی و لباس سفید ک ۳ تا دکمه از بالاش باز هست دیدی ک روی ی چهارپایه نشسته بود
اسمشو گفتی ک سریع با دست راستش زخم روی رگ دست چپش رو گرفت و سرشو بلند کرد و با تعجب بت زل زد
سانزو:چطوری ...اومدی.. ا.اینجا؟
ا/ت: چیکار کردی با خودت ؟؟
جوابی نداد ک داد زدی[دیوونه شدی؟] سرشو انداخت پایین و چشماشو بست
سمتش رفتی و دست راستش رو کنار زدی و ب زخمش نگا کردی خون از دست داده بود ولی زیاد نبود با نگرانی و عصبانیت بقلش کردی ک از حرکت سرش مشخص بود تعجب کرده چند ثانیه بعد سرشو جا به جا کرد و توی گردنت گذاشت و نفس عمیقی کشید
تو هم دستتو نوازش وار روی کمرش میکشیدی درست مثل یک مادر
نگرانیت کمتر شده بود پس تونستی دم گوشش حرفای آرامش کننده ای بزنی که باعث ایجاد لبخند بر لب سانزو شد
[همه نگرانت شدیم...نمیدونم چرا اینکارو کردی ولی خوشحالم که اتفاقی نیوفتاد]
[میشه زنده بمونی؟...سانزو....بت ...ن.نیاز دارم... لطفا زنده بمون...]
سانزو با همون لبخندی ک داشت گفت:فقط چون تو میخوای....باشع.....اما..به شرط اینکه ... قبول کنی..دوست دخترم بشی
تو تعجب کردی و گفتی چ.چی؟
سانزو نگاهی بت کرد و دوباره برگشت جای قبلیش و گفت: اگه تو ب من نیاز داری ... پس منم بت نیاز دارم.....میخوام این مهربونیت...انرژیت..بد اخلاقیت و همه چیزت مال من باشع...همونطور من ..کامل مال تو
خندیدی که گویای همه چیز بود
حمایت کردی دیگ بد گرل؟
پارت ۲
سریع سمت پارکینگ رفتی و سوار ماشین شدی و دوباره تو جاده با سرعت بالا به سمت خونه سانزو
خونش نزدیک بود اما خب نگران بودی
حدود ۳ دقیقه بعد رسیدی خونش
سرع پیاده شدی و رفتی سمت در در زدی اما باز نکرد خونه ویلایی بود
فهمیدی اوضاع خزابه
سعی کردی از روی دیوار رد شی
قبلا سانزو اینو بت یاد داده بود
از رو دیوار ردش دی و رفتی اونور دیوار ارتفاع تقریبا زیاد بود مجبور شدی بپری که افتادی زمین و آخ کوتاهی و آرومی گفتی ولی با یاد سانزو که تو چه شرایطی هست سعی کردی پاشی و به سمت داخل خونه رفتی شانس آوردی ک در قفل نبود سمت اتاقش رفتی ک طبقه ی دوم بود ولی در اتاق باز بود و چراغش خاموش
دیدی صدایی از تو حمام لوکس میومد
رفتی نزدیک حموم دیدی سانزو با دست خونی و لباس سفید ک ۳ تا دکمه از بالاش باز هست دیدی ک روی ی چهارپایه نشسته بود
اسمشو گفتی ک سریع با دست راستش زخم روی رگ دست چپش رو گرفت و سرشو بلند کرد و با تعجب بت زل زد
سانزو:چطوری ...اومدی.. ا.اینجا؟
ا/ت: چیکار کردی با خودت ؟؟
جوابی نداد ک داد زدی[دیوونه شدی؟] سرشو انداخت پایین و چشماشو بست
سمتش رفتی و دست راستش رو کنار زدی و ب زخمش نگا کردی خون از دست داده بود ولی زیاد نبود با نگرانی و عصبانیت بقلش کردی ک از حرکت سرش مشخص بود تعجب کرده چند ثانیه بعد سرشو جا به جا کرد و توی گردنت گذاشت و نفس عمیقی کشید
تو هم دستتو نوازش وار روی کمرش میکشیدی درست مثل یک مادر
نگرانیت کمتر شده بود پس تونستی دم گوشش حرفای آرامش کننده ای بزنی که باعث ایجاد لبخند بر لب سانزو شد
[همه نگرانت شدیم...نمیدونم چرا اینکارو کردی ولی خوشحالم که اتفاقی نیوفتاد]
[میشه زنده بمونی؟...سانزو....بت ...ن.نیاز دارم... لطفا زنده بمون...]
سانزو با همون لبخندی ک داشت گفت:فقط چون تو میخوای....باشع.....اما..به شرط اینکه ... قبول کنی..دوست دخترم بشی
تو تعجب کردی و گفتی چ.چی؟
سانزو نگاهی بت کرد و دوباره برگشت جای قبلیش و گفت: اگه تو ب من نیاز داری ... پس منم بت نیاز دارم.....میخوام این مهربونیت...انرژیت..بد اخلاقیت و همه چیزت مال من باشع...همونطور من ..کامل مال تو
خندیدی که گویای همه چیز بود
حمایت کردی دیگ بد گرل؟
۵.۶k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.