پارت ۱۵
پارت ۱۵
بابای ک: همینجوری گریه میکردیم و از بیرون داخلو نگاه میکردیم....یهو دیدم یه پسره با عجله داره میاد سمتمون..
کوک: ببخشید اورژانس اینجاعه!؟
ب ک: بله..شما کی هستید؟
کوک:من جونگ کوک هستم......کاترین...کاترین حالش خوبه؟؟؟
م ک: با شنسدن اسمش مخم سوت کشید.......تو عوضی بچم و به این حال و روز انداختی.......تو با چه رویی میای اینجا..هااا...
ب ک: اروم باش....
کوک: ببینید من براتون توضیع میدم اما لطفا بزارید ببینیم کاترین وضعیتش چطوره؟
دکتر: اینجا چخبره....اینجا بیمارستانه....واسه دعوا برید بیرون(دکتر بی اعصاب)
ک ب: بله ببخشید....الان حال دخترم چطوره؟؟؟
دکتر: معدشو شست و شو دادیم.....وضیعت خوبی ندارن....خیلی خون از دست دادن باید بهش خون بدیم...کسی از شما ها خونش Bمنفی هستش؟
م ک و ب ک: نه......
کوک: من...من خونم Bمنفی.....
دکتر: خیلی خوبه برید داخل اتاق
**********************
******************
*************
********
*****
**
*
کاترین: چشمامو اروم باز کزدم اما با خوردن نور مستقیم تو تخم چشم دوباره بستم......ای بمیرید.......عنترا....اخخ معدم یجوریه!! گشننه......کدوم پدرسگی این سوزنای عنتر و زدن به من !!!! هیچ مردنی اینجا نیستتتت؟؟؟
پرستار: خانمممم...چرا داد میزنید اومدمم........
کاترین: چ عجب فک کنم اگه میمیردم کسی نمیفهیدا......اینارو بکن
مرستار: نمیشه.....شما الان حالتون خوبه؟؟؟
کاترین:اره چرا باید بد باشم.....
پرستار : یادتون نمیاد؟؟؟؟؟شما قرص مرگ موش خوردید...
کاترین: وادفاخخخخ.......من کی...اها اره خوردم اعصابم ریدنی بود...حالا بکن برم
پرستار: نمیشه خانم.....باید چند روز مهمون ما باشیم.....
کاترین: ایشالا کسی اومده دیدنم دیگه....یا هنوز مامانم پیش اون پسر خاله های گوه تر از گوهم هستن
پرستار: نه بیرون منتظرن....یه اقایی هم هستش نمیدونم کین!!
کاترین: چیییی؟؟؟؟
بابای ک: همینجوری گریه میکردیم و از بیرون داخلو نگاه میکردیم....یهو دیدم یه پسره با عجله داره میاد سمتمون..
کوک: ببخشید اورژانس اینجاعه!؟
ب ک: بله..شما کی هستید؟
کوک:من جونگ کوک هستم......کاترین...کاترین حالش خوبه؟؟؟
م ک: با شنسدن اسمش مخم سوت کشید.......تو عوضی بچم و به این حال و روز انداختی.......تو با چه رویی میای اینجا..هااا...
ب ک: اروم باش....
کوک: ببینید من براتون توضیع میدم اما لطفا بزارید ببینیم کاترین وضعیتش چطوره؟
دکتر: اینجا چخبره....اینجا بیمارستانه....واسه دعوا برید بیرون(دکتر بی اعصاب)
ک ب: بله ببخشید....الان حال دخترم چطوره؟؟؟
دکتر: معدشو شست و شو دادیم.....وضیعت خوبی ندارن....خیلی خون از دست دادن باید بهش خون بدیم...کسی از شما ها خونش Bمنفی هستش؟
م ک و ب ک: نه......
کوک: من...من خونم Bمنفی.....
دکتر: خیلی خوبه برید داخل اتاق
**********************
******************
*************
********
*****
**
*
کاترین: چشمامو اروم باز کزدم اما با خوردن نور مستقیم تو تخم چشم دوباره بستم......ای بمیرید.......عنترا....اخخ معدم یجوریه!! گشننه......کدوم پدرسگی این سوزنای عنتر و زدن به من !!!! هیچ مردنی اینجا نیستتتت؟؟؟
پرستار: خانمممم...چرا داد میزنید اومدمم........
کاترین: چ عجب فک کنم اگه میمیردم کسی نمیفهیدا......اینارو بکن
مرستار: نمیشه.....شما الان حالتون خوبه؟؟؟
کاترین:اره چرا باید بد باشم.....
پرستار : یادتون نمیاد؟؟؟؟؟شما قرص مرگ موش خوردید...
کاترین: وادفاخخخخ.......من کی...اها اره خوردم اعصابم ریدنی بود...حالا بکن برم
پرستار: نمیشه خانم.....باید چند روز مهمون ما باشیم.....
کاترین: ایشالا کسی اومده دیدنم دیگه....یا هنوز مامانم پیش اون پسر خاله های گوه تر از گوهم هستن
پرستار: نه بیرون منتظرن....یه اقایی هم هستش نمیدونم کین!!
کاترین: چیییی؟؟؟؟
۷.۴k
۲۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.