یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
سلامت باشی....برین بشینین تا نیومدم براتون الانم کفشام پاشنه بلنده
×بشینید به زبون خوش گفتا
&:داداش امیدوارم در آینده با کتک خوردن با دمپایی های ات کنار بیای
کسی چیزی گفت تو چیزی گفتی؟
&من غلط بکنم
**پرش زمانی بعد از عروسی**
ویو ات:از همه خداحافظی کردیمو رفتیم خونه خیلی خسته بودیم بدون هیچ حرفی فقط خوابیدیم
**۱۱سال بعد**
سوهو مامانی مراقب آجی باش خب؟
سوهو:مامان من مراقبم
×پسر خودمه گنده شده بزن قدش
جسی:مامان کیفم و بده میخوام برم
بیا برین سرویس منتظرتونه
سوهو:خداحافظ
**توی مدرسه**
ویو سوهو:داشتم شیرموزمو میخوردم عمو کوکی بهم داده بود (🤣)دنبال جسی میگشتم تو کلاسش نبود توی حیاطم ندیدمش نگاه کردم دیدم توی دستشوییه و دو تا دختر میخوان بزننش سریع رفتم اونجا
سوهو:آهای چیکار میکنین
دختره:تو چی میگی اصلا کی هستی
سوهو:داداشش
دختره۲:میدونی بابای من کیه؟
سوهو:آره نوکره بابامه
دختره:نخیرم بابای من یه بادیگارده
سوهو:خو چیکار کنم
دختره۲:یعنی هر کار بخوام انجام میدم
سوهو:جسی بیا بریم این دوتا مغزشون درد میکنه نمیفهمن چی میگن
مدیر:اینجا چه خبره؟
سوهو:خانوم مدیر این دوتا میخوان جسی رو بزنن
مدیر:بله ببخشین الان میبرمشون(بچه ها مدیر میدونه که جیمین مافیاست و سوهو و جسی بچه هاشن واسه ی همین با احترام باهاشون رفتار میکنه)😭خدایا یکی از این مدیرا😭)
جسی:داداشی
سوهو:چیه
جسی:منم شیرموز میخوام
سوهو:بگیرش
جونگ وو:سلام
مین جی:سلام سوهو
ته وو:چه خبرا
سوهو:سلام مرسی
جونگ وو:شیرموزتو کی داده جسی؟
جسی:نمیدونم داداش داد
سوهو:بابات داده حسود
جونگ وو:بابای من؟مهم نیست چون من میرم شیرموزاشو پنج تا پنج تا برمیدارم
**بچه ها ته وو پسر تهیونگ و لونا-جونگ وو پسر کوک و جولیا و مین جی پسر شوگا و هاناست که دو سال از سوهو و یه سال از جسی کوچیکترن **
مین جی:من خوابم میاد
جونگ وو:تو کی خوابت نمیاد؟
مین جی:من همیشه با بابام خوابم
ته وو:هعی اینو نگاه اونوقت بابای من میگه برو پیش عمو ناجون درس بخون
سوهو:بسه دیگه الان زنگ میخوره برین کلاساتون جسی مراقب باش دیگه کسی اذیتت نکنه
جسی:مراقبم زنگ آخر آماده باشین بریم بغل بوفه
مین جی:چقد میخوری؟
جسی:دارم میگم زنگ آخر مامانم گفت اونجا وایستیم بابام میاد دنبالمون
ته وو:باشه برین
**پایان**
سلامت باشی....برین بشینین تا نیومدم براتون الانم کفشام پاشنه بلنده
×بشینید به زبون خوش گفتا
&:داداش امیدوارم در آینده با کتک خوردن با دمپایی های ات کنار بیای
کسی چیزی گفت تو چیزی گفتی؟
&من غلط بکنم
**پرش زمانی بعد از عروسی**
ویو ات:از همه خداحافظی کردیمو رفتیم خونه خیلی خسته بودیم بدون هیچ حرفی فقط خوابیدیم
**۱۱سال بعد**
سوهو مامانی مراقب آجی باش خب؟
سوهو:مامان من مراقبم
×پسر خودمه گنده شده بزن قدش
جسی:مامان کیفم و بده میخوام برم
بیا برین سرویس منتظرتونه
سوهو:خداحافظ
**توی مدرسه**
ویو سوهو:داشتم شیرموزمو میخوردم عمو کوکی بهم داده بود (🤣)دنبال جسی میگشتم تو کلاسش نبود توی حیاطم ندیدمش نگاه کردم دیدم توی دستشوییه و دو تا دختر میخوان بزننش سریع رفتم اونجا
سوهو:آهای چیکار میکنین
دختره:تو چی میگی اصلا کی هستی
سوهو:داداشش
دختره۲:میدونی بابای من کیه؟
سوهو:آره نوکره بابامه
دختره:نخیرم بابای من یه بادیگارده
سوهو:خو چیکار کنم
دختره۲:یعنی هر کار بخوام انجام میدم
سوهو:جسی بیا بریم این دوتا مغزشون درد میکنه نمیفهمن چی میگن
مدیر:اینجا چه خبره؟
سوهو:خانوم مدیر این دوتا میخوان جسی رو بزنن
مدیر:بله ببخشین الان میبرمشون(بچه ها مدیر میدونه که جیمین مافیاست و سوهو و جسی بچه هاشن واسه ی همین با احترام باهاشون رفتار میکنه)😭خدایا یکی از این مدیرا😭)
جسی:داداشی
سوهو:چیه
جسی:منم شیرموز میخوام
سوهو:بگیرش
جونگ وو:سلام
مین جی:سلام سوهو
ته وو:چه خبرا
سوهو:سلام مرسی
جونگ وو:شیرموزتو کی داده جسی؟
جسی:نمیدونم داداش داد
سوهو:بابات داده حسود
جونگ وو:بابای من؟مهم نیست چون من میرم شیرموزاشو پنج تا پنج تا برمیدارم
**بچه ها ته وو پسر تهیونگ و لونا-جونگ وو پسر کوک و جولیا و مین جی پسر شوگا و هاناست که دو سال از سوهو و یه سال از جسی کوچیکترن **
مین جی:من خوابم میاد
جونگ وو:تو کی خوابت نمیاد؟
مین جی:من همیشه با بابام خوابم
ته وو:هعی اینو نگاه اونوقت بابای من میگه برو پیش عمو ناجون درس بخون
سوهو:بسه دیگه الان زنگ میخوره برین کلاساتون جسی مراقب باش دیگه کسی اذیتت نکنه
جسی:مراقبم زنگ آخر آماده باشین بریم بغل بوفه
مین جی:چقد میخوری؟
جسی:دارم میگم زنگ آخر مامانم گفت اونجا وایستیم بابام میاد دنبالمون
ته وو:باشه برین
**پایان**
۴.۷k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.