وانشات مرگ تا عشق پارت ۳
دستش به پشت سرم برد و کشه مو را باز کرد و گفت تو این خونه موهاتو نمیبندی.
چند هفته بعد
الان چند هفتس
توی این عمارت زندگی میکنم هر کاری میخواسته با من کرده .
من هم نمیتونم هیچ حرفی بزنم .
شب
بعد از خوردن شام با اجوما
رفتم توی اتاقی
که بهم دادن .
روی تخت نشسته بودم بعد چند دقیقه ارباب (آقای لی سوهو)
اومد داخل اتاق انگار مست بود.
ازش می ترسیدم.
داشت به من نزدیک میشد از روی تخت بلند شدم عقب عقب میرفتم ازش فاصله گرفتم ولی با دیوار برخورد کردم .
نزدیکم شد سرشو برد توی گردنم
کیس مارک دردناکی روی شقیقه هام گزاشت.
لباسم جوری بود که شونه هام پیدا بود
از دستش فرار میکردم ولی فایده نداشت.
به سمت در رفتم تا در را باز کنم اما در قفل بود .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🥰
چند هفته بعد
الان چند هفتس
توی این عمارت زندگی میکنم هر کاری میخواسته با من کرده .
من هم نمیتونم هیچ حرفی بزنم .
شب
بعد از خوردن شام با اجوما
رفتم توی اتاقی
که بهم دادن .
روی تخت نشسته بودم بعد چند دقیقه ارباب (آقای لی سوهو)
اومد داخل اتاق انگار مست بود.
ازش می ترسیدم.
داشت به من نزدیک میشد از روی تخت بلند شدم عقب عقب میرفتم ازش فاصله گرفتم ولی با دیوار برخورد کردم .
نزدیکم شد سرشو برد توی گردنم
کیس مارک دردناکی روی شقیقه هام گزاشت.
لباسم جوری بود که شونه هام پیدا بود
از دستش فرار میکردم ولی فایده نداشت.
به سمت در رفتم تا در را باز کنم اما در قفل بود .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🥰
۲۴.۸k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.