part ¹
دوپارتی از جین 🖤🕸
دیدن جین توی اون حالت رنگ از رخم پرید... ن.. ن اون اون اینجا چی میخاد دستام میلرزید
هر لحظه با قدمای سنگین عصبیش بیشتر نزدیکم میشد
« فلش بک »
***** صدای زنگ خوری گوشی
از توی اشپز خونه زدم بیرون تا گوشیمو جواب بدم
روی کاناپه نشستم
و گوشی رو برداشتم
* سولی *
اون سولی بود دوستم
جواب دادم
۰علامت سولی &۰
&سلام اسکل خوبی
+سلام توله...
&ببین ات
+اووووو عادم شدی دیگه نمیگی اسکل
&ببین خر تمومش کن کار دارم سریع باید بگم
ات قرار شد واس بستن ی قرارداد بریم بار
+بار؟! ... خو ب من چ
&ن ببین درخاست شرکت ما بوده ولی اینشو دیگه نمیدونم چرا
گفتم اگه تو هم میخای بیا
+من ک اونجا کار نمیکنم
& بعد من میگم اسکلی میگی ن
بابا بار هااااا مگه حتمن باید واس قرار کاری بری اونجا هزارتا عادم روزانه میاد میره
خر میدونم الان میگی ن ولی تروخدا بیا
+نمی...
&نمیشه نمیتونم نمیخام نداریم منتظرتم بای
تلفنو قط کرد
اخه چی ب جین بگم.. ولی خب منم حق دارم خوش باشم
الان یک هفتس اخلاقش سرد شدع محل نمیده
خسته شدم از بس نشستم تو خونه خودمو با فکرو خیال سرگرم کردم
ب سولی پی ام دادم ک میام
و ازش ساعتو خاستم قرار شد
ساعت 7 برم اونجا
ی ذره دو دل بودم ولی خو....
از اونجایی ک الان ساعت سه بهتر زودتر ناهارم رو بخورم ک اماده بشم
ن اخه جین ک دیگه کلاسش ب ما نمیخوره... حتا نمیاد خونه غذا بخوره
غذامو خوردم
و رفتم ی دوش 15 مینی گرفتم
.
.
موهامو خوشک کردم کمی بهشون حالت دادم
رفتم سمت کمد تا ی لباس انتخاب کنم
.
.
وااااا اینا چرا همه اینجورین ایشششش یا خیلی باز یا خیلی پوشیده
اصن نمیخام
یهو چشمم ب ی لباس مشکی افتاد
... هوم این از همه بهتر درسته کوتاه ولی خو دوس دارم اینو بپوشم
«پرش زمانی...فقط میخام جاهای اضافی حذف ش»
نفسمو بیرون دادم و وارد شدم
خیلی چش چش کردم تا تونستم سولی رو پیدا کنم
رفتم پیشش
& اووووو دختر چ خوشگل کردی
اگه دزدیدنت جواب جین رو چی بدیم
+ میشه انقد کصشر نگی خاهرم
&باشه باشه چرا عصبی میشی * خنده
.
ی ساعتی میگذشت سولی گفتش باید چندلحظه ای بره پیش رئیسش
مث اینکه افراد اون شرکتم اومده بودن
هوم
حوصلم واقن داشت سر میرف
یکی دو لیوان خوردم تا سولی بیاد
همش توی این فکر بودم ک مبادا جین بیاد خونه
ن بابا چی میگی... اون ک الانا نمیره خونه هوففففف
توی همین فکرا بودم ک مردی رو دیدم... واقن شباهتش ب جین زیاد بود
هوففففف دختر مست شدی رفت
بخدا ویس نمیذاشت بیشتر این بزارم
دیدن جین توی اون حالت رنگ از رخم پرید... ن.. ن اون اون اینجا چی میخاد دستام میلرزید
هر لحظه با قدمای سنگین عصبیش بیشتر نزدیکم میشد
« فلش بک »
***** صدای زنگ خوری گوشی
از توی اشپز خونه زدم بیرون تا گوشیمو جواب بدم
روی کاناپه نشستم
و گوشی رو برداشتم
* سولی *
اون سولی بود دوستم
جواب دادم
۰علامت سولی &۰
&سلام اسکل خوبی
+سلام توله...
&ببین ات
+اووووو عادم شدی دیگه نمیگی اسکل
&ببین خر تمومش کن کار دارم سریع باید بگم
ات قرار شد واس بستن ی قرارداد بریم بار
+بار؟! ... خو ب من چ
&ن ببین درخاست شرکت ما بوده ولی اینشو دیگه نمیدونم چرا
گفتم اگه تو هم میخای بیا
+من ک اونجا کار نمیکنم
& بعد من میگم اسکلی میگی ن
بابا بار هااااا مگه حتمن باید واس قرار کاری بری اونجا هزارتا عادم روزانه میاد میره
خر میدونم الان میگی ن ولی تروخدا بیا
+نمی...
&نمیشه نمیتونم نمیخام نداریم منتظرتم بای
تلفنو قط کرد
اخه چی ب جین بگم.. ولی خب منم حق دارم خوش باشم
الان یک هفتس اخلاقش سرد شدع محل نمیده
خسته شدم از بس نشستم تو خونه خودمو با فکرو خیال سرگرم کردم
ب سولی پی ام دادم ک میام
و ازش ساعتو خاستم قرار شد
ساعت 7 برم اونجا
ی ذره دو دل بودم ولی خو....
از اونجایی ک الان ساعت سه بهتر زودتر ناهارم رو بخورم ک اماده بشم
ن اخه جین ک دیگه کلاسش ب ما نمیخوره... حتا نمیاد خونه غذا بخوره
غذامو خوردم
و رفتم ی دوش 15 مینی گرفتم
.
.
موهامو خوشک کردم کمی بهشون حالت دادم
رفتم سمت کمد تا ی لباس انتخاب کنم
.
.
وااااا اینا چرا همه اینجورین ایشششش یا خیلی باز یا خیلی پوشیده
اصن نمیخام
یهو چشمم ب ی لباس مشکی افتاد
... هوم این از همه بهتر درسته کوتاه ولی خو دوس دارم اینو بپوشم
«پرش زمانی...فقط میخام جاهای اضافی حذف ش»
نفسمو بیرون دادم و وارد شدم
خیلی چش چش کردم تا تونستم سولی رو پیدا کنم
رفتم پیشش
& اووووو دختر چ خوشگل کردی
اگه دزدیدنت جواب جین رو چی بدیم
+ میشه انقد کصشر نگی خاهرم
&باشه باشه چرا عصبی میشی * خنده
.
ی ساعتی میگذشت سولی گفتش باید چندلحظه ای بره پیش رئیسش
مث اینکه افراد اون شرکتم اومده بودن
هوم
حوصلم واقن داشت سر میرف
یکی دو لیوان خوردم تا سولی بیاد
همش توی این فکر بودم ک مبادا جین بیاد خونه
ن بابا چی میگی... اون ک الانا نمیره خونه هوففففف
توی همین فکرا بودم ک مردی رو دیدم... واقن شباهتش ب جین زیاد بود
هوففففف دختر مست شدی رفت
بخدا ویس نمیذاشت بیشتر این بزارم
۳۶.۹k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.