پارت۱۹ فقط به من نگاه کن
#جیمین
به طرف سالن تمرین راهنماییشون کردم خودم هم واستادم تا ببینم چجوری درس میده
برای رزی توضیحای لازمو داد و گفت که بزنه
رزی داشت امتحان میکرد ولی اوضاش زیاد خوب نبود
رفتم بیرون تا خوراکی بیارم چون حوصلم سررفته بود
پامو که گذاشتم تو سالن جلوی چشمامو خون گرفت😡😡😡😡🤬🤬🤬🤬🤬
مرتیکه عوضی به بهانه درست کردن حالت دستای رزی برای تیر اندازی بغلش کرده بود🤬🤬🤬🤬
وایییی شیطونه میگه برم جرش بدمااااا🤬🤬🤬🤬🤬
زود رفتم سمتشونو دست رزی رو کشیدم و با حالت تندی گفتم
جیمین:اینجا قراره تمرین کنین نه اینکه همدیگرو بغل کنین😡😡😡
چانیول:درسته ما هم داریم تمرین میکنیم ولی ببخشید اینکه من رزی رو بغل بکنم چه ربطی به شما داره؟🤨
جیمین:تو فک کن من دوس پسرشم
دوتاشون چشاشون داشت از کاسه میزد بیرون
رزی:م..من
آخ آخ داره گند نیزنه باید زود جمعش کنم
جیمین:حرف نباشه بعدا باید دلیل کارتو برام توضیح بدی😠🤨
رزی:اما آخه
جیمین:گفتم ساکتتت
رزی:باشه🤐
چانیول:معذرت میخوام من نمیدونستم😐💔
جیمین:مشکلی نداره ولی ازین به بعد حواستو بیشتر جمع کن😠
بعدم دست رزی رو گرفتم و آوردمش ییرون
یا خدا حالا چجوری اینو قانع کنم؟
به طرف سالن تمرین راهنماییشون کردم خودم هم واستادم تا ببینم چجوری درس میده
برای رزی توضیحای لازمو داد و گفت که بزنه
رزی داشت امتحان میکرد ولی اوضاش زیاد خوب نبود
رفتم بیرون تا خوراکی بیارم چون حوصلم سررفته بود
پامو که گذاشتم تو سالن جلوی چشمامو خون گرفت😡😡😡😡🤬🤬🤬🤬🤬
مرتیکه عوضی به بهانه درست کردن حالت دستای رزی برای تیر اندازی بغلش کرده بود🤬🤬🤬🤬
وایییی شیطونه میگه برم جرش بدمااااا🤬🤬🤬🤬🤬
زود رفتم سمتشونو دست رزی رو کشیدم و با حالت تندی گفتم
جیمین:اینجا قراره تمرین کنین نه اینکه همدیگرو بغل کنین😡😡😡
چانیول:درسته ما هم داریم تمرین میکنیم ولی ببخشید اینکه من رزی رو بغل بکنم چه ربطی به شما داره؟🤨
جیمین:تو فک کن من دوس پسرشم
دوتاشون چشاشون داشت از کاسه میزد بیرون
رزی:م..من
آخ آخ داره گند نیزنه باید زود جمعش کنم
جیمین:حرف نباشه بعدا باید دلیل کارتو برام توضیح بدی😠🤨
رزی:اما آخه
جیمین:گفتم ساکتتت
رزی:باشه🤐
چانیول:معذرت میخوام من نمیدونستم😐💔
جیمین:مشکلی نداره ولی ازین به بعد حواستو بیشتر جمع کن😠
بعدم دست رزی رو گرفتم و آوردمش ییرون
یا خدا حالا چجوری اینو قانع کنم؟
۱۰.۹k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.