دیروز مح بازور بردع بودن دسته
دیروز مح بازور بردع بودن دسته
عصبی بودم
بعد دوساعت اینا دلشون خواس ماح بریم
بعد ط راه داشتن نظری میدادن مادربزرگم گف وایسا
نظری بگریم باز مح با هزار بدبختی بردن
ط صف جلوم ی زنه بود یدونه جوجو چش رنگی بغلش بود
انقد ناز بود🥺
مح سرگرم اون شدع بودم چشاش آبی بود موهاشم طلایی
اخرسرم جو جو رو داد ب مح باهاش بازی کردم
انقد بازی کردیم ک بچه خوابش برد
همون موقعم نوبت مح شدع بود😑
عصبی بودم
بعد دوساعت اینا دلشون خواس ماح بریم
بعد ط راه داشتن نظری میدادن مادربزرگم گف وایسا
نظری بگریم باز مح با هزار بدبختی بردن
ط صف جلوم ی زنه بود یدونه جوجو چش رنگی بغلش بود
انقد ناز بود🥺
مح سرگرم اون شدع بودم چشاش آبی بود موهاشم طلایی
اخرسرم جو جو رو داد ب مح باهاش بازی کردم
انقد بازی کردیم ک بچه خوابش برد
همون موقعم نوبت مح شدع بود😑
۲۰.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.