fake kook
fake kook
part*³²
راننده: خانم رسیدیم
ا.ت: ممنون
رفتم داخل کافه نشستم
یه نفر اومد نزدیک و بهم گفت: شما دختره اقای..
نزاشتم حرفشو کامل بزنه
ا.ت: بله خودم هستم
گفت: بفرمایی بشینید من سوها هستم
ا.ت: منم ا.ت هستم
سوها: خوشبختم
ا.ت: منم همینطور
سوها: خیلی خوشحال بودم برای امروز که بتونم ببینمت
ا.ت: واقعا منم همینطور
دستشو خواست نزدیک دستم کنه دستم اوردم پایین
سوها: فک کنم با من راحت نیستی
ا.ت: نه اینطور فک نکنید باید یکم صمیمی تر بشیم
سوها: بله حق باشماست میای بریم دور بزنیم میخوایم بریم یه جا سورپرایزیه
ا.ت: باشه
رفتیم بیرون خواست دستمو بگیر باز نزاشتم
سوها: رسیدیم اونجایی که بهت گفتم
ا.ت: اینجا کجاست؟
سوها: پارتی بیا بریم داخل
به زور دستمو گرفت منو برد داخل خیلی شلوغ بود
سوها: بیا اینجا بشینیم
دستشو گذاشت دور کمرم
ا.ت: میشه به من دست نزنی
سوها: چرا اخه عزیزم یکم صبر کن الان مشروبامون میارن که مست کنیم یه اتاق هم گرفتم بریم خوشگذرونی
ا.ت: ها چه خوشگذرونی؟
سوها: باید باهوش باشی نمیدونم چه خوشگذرونیی اون خوشگذرونی که با جنس مخالف میکنن
ا.ت:ها
سوها: اره عشقم خب من برم مشروبارو بیارم
سریع گوشیمو در اوردم زنگ زدم به تهیونگ جواب نداد زنگ زدم به کوک
کوک: جانم
ا.ت: تروخدا نجاتم بده کوک تروخدا
کوک: خوبی؟ تو کجایی
ا.ت: بیا به ادرسی که بهت میفرستم
کوک: الان میام
سوها: بیا شروع کنیم به نوشیدن
ا.ت: میشه برم سرویس و بیام
سوها:نه نمیشه نباید بری فک کردی میزارم فرار کنی
ا.ت: فرار چیه
سوها: بیا بنوش
ا.ت: تو اول بنوش
سوها: باشه
ا.ت: برم دستامو بشورم قول میدم بیام
سوها: باشه حواسم بهت هستا
ا.ت: باشه
رفتم سمت سرویس منتظر بودم جونگکوک بیاد
ده دقیقه بعد
در باز شد جونگکوک اومد یه نفس عمیقی کشیدم برگشتم یادم افتاد کیفمو برنداشتم
سوها: بشین
ا.ت: من برم
سوها: کجا؟
ا.ت: باید برم
سریع کیفمو برداشتم و رفتم وسط جمعیت منو پیدا نکنه
کوک: ا.ت
ا.ت: بریم سریع برو ماشین روشن کن
کوک: باشه
یکم از اونجا دور شدیم جونگکوک نگه داشت
کوک: مگه قرار نبود بری کافه چرا رفته بود پارتی؟
#کوک
#فیک
#سناریو
part*³²
راننده: خانم رسیدیم
ا.ت: ممنون
رفتم داخل کافه نشستم
یه نفر اومد نزدیک و بهم گفت: شما دختره اقای..
نزاشتم حرفشو کامل بزنه
ا.ت: بله خودم هستم
گفت: بفرمایی بشینید من سوها هستم
ا.ت: منم ا.ت هستم
سوها: خوشبختم
ا.ت: منم همینطور
سوها: خیلی خوشحال بودم برای امروز که بتونم ببینمت
ا.ت: واقعا منم همینطور
دستشو خواست نزدیک دستم کنه دستم اوردم پایین
سوها: فک کنم با من راحت نیستی
ا.ت: نه اینطور فک نکنید باید یکم صمیمی تر بشیم
سوها: بله حق باشماست میای بریم دور بزنیم میخوایم بریم یه جا سورپرایزیه
ا.ت: باشه
رفتیم بیرون خواست دستمو بگیر باز نزاشتم
سوها: رسیدیم اونجایی که بهت گفتم
ا.ت: اینجا کجاست؟
سوها: پارتی بیا بریم داخل
به زور دستمو گرفت منو برد داخل خیلی شلوغ بود
سوها: بیا اینجا بشینیم
دستشو گذاشت دور کمرم
ا.ت: میشه به من دست نزنی
سوها: چرا اخه عزیزم یکم صبر کن الان مشروبامون میارن که مست کنیم یه اتاق هم گرفتم بریم خوشگذرونی
ا.ت: ها چه خوشگذرونی؟
سوها: باید باهوش باشی نمیدونم چه خوشگذرونیی اون خوشگذرونی که با جنس مخالف میکنن
ا.ت:ها
سوها: اره عشقم خب من برم مشروبارو بیارم
سریع گوشیمو در اوردم زنگ زدم به تهیونگ جواب نداد زنگ زدم به کوک
کوک: جانم
ا.ت: تروخدا نجاتم بده کوک تروخدا
کوک: خوبی؟ تو کجایی
ا.ت: بیا به ادرسی که بهت میفرستم
کوک: الان میام
سوها: بیا شروع کنیم به نوشیدن
ا.ت: میشه برم سرویس و بیام
سوها:نه نمیشه نباید بری فک کردی میزارم فرار کنی
ا.ت: فرار چیه
سوها: بیا بنوش
ا.ت: تو اول بنوش
سوها: باشه
ا.ت: برم دستامو بشورم قول میدم بیام
سوها: باشه حواسم بهت هستا
ا.ت: باشه
رفتم سمت سرویس منتظر بودم جونگکوک بیاد
ده دقیقه بعد
در باز شد جونگکوک اومد یه نفس عمیقی کشیدم برگشتم یادم افتاد کیفمو برنداشتم
سوها: بشین
ا.ت: من برم
سوها: کجا؟
ا.ت: باید برم
سریع کیفمو برداشتم و رفتم وسط جمعیت منو پیدا نکنه
کوک: ا.ت
ا.ت: بریم سریع برو ماشین روشن کن
کوک: باشه
یکم از اونجا دور شدیم جونگکوک نگه داشت
کوک: مگه قرار نبود بری کافه چرا رفته بود پارتی؟
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۳.۰k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.