گوش بریده
_ حرفهاش منو آروم کرد ...
# ازت خواهش میکنم منو تا این حد عذاب نده
= ساتورو خدا رو شکر بخیر گذشت
÷ ساکورا سان آب قند می خورین؟
_ نه ممنون ... من فشارم نیوفتاده
@ عقل کل آب قند رو باید بدی به گوجو نه به ساکورا
# اون آب قند رو بده من فشارم افتاد
÷ بفرمایید گوجو سنسه
# کل لیوان آب قند رو خوردم
÷ یکی دیگه هم بیارم ؟
# نه کافیه
_ روم نمیشد تو چشای بابام نگاه کنم
_ همه رفتن ...
_ فقط منو بابام موندیم
# ساکورا ... دلیلت برای خودکشی چی بود ؟
_ سرم پایین بود .. نمی خواستم گریه هامو ببینه
# منو نگاه کن ساکورا ... دارم ازت سوال میپرسم
_ حرفی نزدم ...
# ساکورا ... با تو ام باید یه جواب درست به من بدی
_ چون .. چون ... خسته شدم
# از چی ؟
_ از خودم ..... بابا تو فکر کردی بخاطر اینکه اونا اسلحه رو من کشیدن اینطوری میکنم ؟
# حرفش منو تو فکر برد
# درست توضیح بده
_ اونا ...
# نگو که ...
_ حدسی که داری میزنی کاملا درسته
# چیکارت کردن .... وقتی همه ماجرا رو برام تعریف کرد ... خونم میجوشید
_ بابا ... اون لحظه خوشحال بودم اومدی ولی خیلی دیر بود .
# باورم نمیشه .... تو اینا رو داری الان به من میگی ساکورا
_ بغضم ترکید و گریم اوج گرفت
# محکم بغلش کردم ... بهترین کاری که اون لحظه از دستم بر می اومد این بود که آرومش کنم ... فردا میدونم باید چیکار کنم
_ بابا ... منو ببخش... ازت خواهش میکنم منو ببخش
# از نظر من بایر بریم خونه چون دارم از گشنگی میمیرم
# مگومی بیا خونه با غذا درست کن لباسام هم بشور یه دستی هم به خونه بکش
@ هوی مردک فکر کردی من کلفتی چیزی هستم
# اگه تو نمیای بگو یوجی بیای
@ لازم نکرده اگه اون بیاد یکی باید اونو جمع کنه
برش زمانی *** گوجو
# متوجه شدی ؟
¥ غلط کردم .... تو رو خدا از جونم بگذر
# نه نشد .... تو اصلا میفهمی ... دختر کیو بوسیدی؟
¥ غلط کردم .... از جونم بگذر
# این دو نفر خیلی آدم کشتن ...
# جفت گوشاشون رو بریدم
¥ اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
# درد داره نه ؟ وقتی داشتی اون بلا رو سر دخترم میاوردی باید فکر اینجاش رو هم میکردی
# ازت خواهش میکنم منو تا این حد عذاب نده
= ساتورو خدا رو شکر بخیر گذشت
÷ ساکورا سان آب قند می خورین؟
_ نه ممنون ... من فشارم نیوفتاده
@ عقل کل آب قند رو باید بدی به گوجو نه به ساکورا
# اون آب قند رو بده من فشارم افتاد
÷ بفرمایید گوجو سنسه
# کل لیوان آب قند رو خوردم
÷ یکی دیگه هم بیارم ؟
# نه کافیه
_ روم نمیشد تو چشای بابام نگاه کنم
_ همه رفتن ...
_ فقط منو بابام موندیم
# ساکورا ... دلیلت برای خودکشی چی بود ؟
_ سرم پایین بود .. نمی خواستم گریه هامو ببینه
# منو نگاه کن ساکورا ... دارم ازت سوال میپرسم
_ حرفی نزدم ...
# ساکورا ... با تو ام باید یه جواب درست به من بدی
_ چون .. چون ... خسته شدم
# از چی ؟
_ از خودم ..... بابا تو فکر کردی بخاطر اینکه اونا اسلحه رو من کشیدن اینطوری میکنم ؟
# حرفش منو تو فکر برد
# درست توضیح بده
_ اونا ...
# نگو که ...
_ حدسی که داری میزنی کاملا درسته
# چیکارت کردن .... وقتی همه ماجرا رو برام تعریف کرد ... خونم میجوشید
_ بابا ... اون لحظه خوشحال بودم اومدی ولی خیلی دیر بود .
# باورم نمیشه .... تو اینا رو داری الان به من میگی ساکورا
_ بغضم ترکید و گریم اوج گرفت
# محکم بغلش کردم ... بهترین کاری که اون لحظه از دستم بر می اومد این بود که آرومش کنم ... فردا میدونم باید چیکار کنم
_ بابا ... منو ببخش... ازت خواهش میکنم منو ببخش
# از نظر من بایر بریم خونه چون دارم از گشنگی میمیرم
# مگومی بیا خونه با غذا درست کن لباسام هم بشور یه دستی هم به خونه بکش
@ هوی مردک فکر کردی من کلفتی چیزی هستم
# اگه تو نمیای بگو یوجی بیای
@ لازم نکرده اگه اون بیاد یکی باید اونو جمع کنه
برش زمانی *** گوجو
# متوجه شدی ؟
¥ غلط کردم .... تو رو خدا از جونم بگذر
# نه نشد .... تو اصلا میفهمی ... دختر کیو بوسیدی؟
¥ غلط کردم .... از جونم بگذر
# این دو نفر خیلی آدم کشتن ...
# جفت گوشاشون رو بریدم
¥ اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
# درد داره نه ؟ وقتی داشتی اون بلا رو سر دخترم میاوردی باید فکر اینجاش رو هم میکردی
۸۶۱
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.