ویو«سال 1945 میلادی پاریس / 2 ساعت قبل از شروع جشن»🦢🤎
ویو«سال 1945 میلادی _ پاریس / 2 ساعت قبل از شروع جشن»🦢🤎 𝐏𝐚𝐫𝐭²
هانول با چهره ای پر از آرامش وارد اتاق لباس شد
«راوی: چهرش آرامش داشت ولی چه کسی از دل آشوب او خبر داشت»
لارا دوست صمیمی هانول پشتر سر هانول به اتاق رفت
لارا: هانول درسته همیشه مثل ماهی ولی امروز چهرت زیبایی خاصی داره
هانول: متشکرم بابت تعریفت
لارا: خب بگذریم. امسال لباست چه رنگیه؟
هانول: طبق هر سال لباسی الهام گرفته شده از گلبرگ های صورتی ملیح و درختان سبز بهار
«عکس لباس در اسلاید 2»
لارا«به رگال گوشه اتاق اشاره میکنه »: منظورت اون لباسه؟ خیلی خوشگله و مطمعنم بدن بب نقص تو زیباترش میکنه
هانول: پس کمکم کن تا اینو بپوشیم
لارا: باشه
هانول لباس رو پوشید و لارا زیپ لباس پر شکوه سلطنتی هانول رو بالا کشید بند هاشو بست
مایسا دختر کوچیک و کیوتِ هانول دوان دوان با شوق وارد اتاق شد و در حال که نفس نفس میزد گفت:« مامان امسال کفشتو من انتخاب میکنم»
لارا: عشق خاله اول آروم بگیر بعد بگو عجله نیاز نیست
بیا کنارم و بگو ببینم کدوم کفش رو انتخاب میکنی
مایسا :«به کفش سبز شیشه ای اشاره میکنه»: اینو
«عکس کفش در اسلاید عکس 3»
هانول: مطمئنم دختر کوچولوم تو " آینده " طراح لباس میشه. ایده هاش خیلی خوبه
راوی: « "آینده؟ " آینده ای که هیچکس ازش خبر نداره »
بعد از چند دقیقه هانول کامل اماده شد و با لارا به پایین رفت تا تدارکات جشن رو چک کنه
هانول با دقت غذا ها رو چک کرد
دیزاین ها رو چک کرد
و رفت حیاط برای احوال پرسی با...؟
هانول با چهره ای پر از آرامش وارد اتاق لباس شد
«راوی: چهرش آرامش داشت ولی چه کسی از دل آشوب او خبر داشت»
لارا دوست صمیمی هانول پشتر سر هانول به اتاق رفت
لارا: هانول درسته همیشه مثل ماهی ولی امروز چهرت زیبایی خاصی داره
هانول: متشکرم بابت تعریفت
لارا: خب بگذریم. امسال لباست چه رنگیه؟
هانول: طبق هر سال لباسی الهام گرفته شده از گلبرگ های صورتی ملیح و درختان سبز بهار
«عکس لباس در اسلاید 2»
لارا«به رگال گوشه اتاق اشاره میکنه »: منظورت اون لباسه؟ خیلی خوشگله و مطمعنم بدن بب نقص تو زیباترش میکنه
هانول: پس کمکم کن تا اینو بپوشیم
لارا: باشه
هانول لباس رو پوشید و لارا زیپ لباس پر شکوه سلطنتی هانول رو بالا کشید بند هاشو بست
مایسا دختر کوچیک و کیوتِ هانول دوان دوان با شوق وارد اتاق شد و در حال که نفس نفس میزد گفت:« مامان امسال کفشتو من انتخاب میکنم»
لارا: عشق خاله اول آروم بگیر بعد بگو عجله نیاز نیست
بیا کنارم و بگو ببینم کدوم کفش رو انتخاب میکنی
مایسا :«به کفش سبز شیشه ای اشاره میکنه»: اینو
«عکس کفش در اسلاید عکس 3»
هانول: مطمئنم دختر کوچولوم تو " آینده " طراح لباس میشه. ایده هاش خیلی خوبه
راوی: « "آینده؟ " آینده ای که هیچکس ازش خبر نداره »
بعد از چند دقیقه هانول کامل اماده شد و با لارا به پایین رفت تا تدارکات جشن رو چک کنه
هانول با دقت غذا ها رو چک کرد
دیزاین ها رو چک کرد
و رفت حیاط برای احوال پرسی با...؟
۱.۵k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.