I want to live too part ²
I want to live too part ²
به سمت مغازه رفت و بستنی ای از توی یخچال برداشت سمت صندوق و حساب کرد ، از مغازه بیرون اومد روی صندلی پارک نشست و شروع کرد به خوردن بستنی .
با خودش فکر میکرد اگه بمیره چه کسایی براش ناراحت میشن و گریه میکنن اگه بره کما کی پشت در اتاقش با تمام وجود گریه میکنه و خواهش میکنه که بیدار بشه ، فکر میکرد که یعنی مردن درد داره ، یعنی دارم میمیرم احساسش میکنم ؟
بستنیش تموم شد و شروع کرد به قدم زدن توی پارک هرکی بهش نگاه میکرد و از کنارش رد میشد لبخند گرم و صمیمانه ای میزد و رد میشد ، با اینکه ضربه های جدی و بدی بهش زده بودن باز هم لبخند میزد و میگفت
" هنوز که زندم ، هنوزم زندگی قشنگی های خاص خودش رو داره "
با اینکه ضربه های زیادی دیده بود ، با اطرافیانش مهربون و خوش اخلاق بود چون درد و رنج ضربه خوردن و دل شکستگی رو احساس کرده بود و نمیخواست کس دیگه ای هم اون رو تجربه کنه .
در حال راه رفتن و فکر کردن بود سرش پایین بود و فکر میکرد ، به این فکر میکرد که چیش از بقیه بچه ها کم تره که انقدر داره بهش ظلم میشه ، با خودش میگفت شاید مادر پدرش حق دارن ، شاید اون بدرد نخوره ، شاید اون بی مصرفه ، مگه اون چیکار میکرد غیر از محبت کردن به همه ؟
توی همین فکر ها بود که کسی برخورد کرد .
" آخ ... من عذر میخوام ندیدمتون داشتم فکر میکرد ، مشکلی که براتون پیش نیومده ؟ " jisung
" مشکلی نیست منم تو فکر بودم ندیدمتون ، ببخشید ، نه برای من مشکلی پیش نیومده ، برای شما چی ؟ شما خوبید ؟ "Lee know
با اینکه یکم سرش درد گرفته بود لبخندی زد و جواب پسر رو به روش رو داد
" اوه...منم خوبم *لبخند* ، منم عذر میخوام "jisung
" در حال تقصیر هر دوتامون بود ولی انگار تو یکی اذیت شدی ها "Lee know
" عا...نه من خوبم "jisung
" من رو نمیتونی گول بزنی من بهتر از هر کسی میتونم حال بد همه رو تشخیص بدم "Lee know
" فقط یکم سرم درد گرفته میرم خونه یخ میزارم روش "jisung
" دوست ندارم بعداً خسارت بدم بیاریم براتون یخ بگیرم تا یکم دردش خوب بشه "Lee know
جیسونگ که دید پسر خیلی اسرا داره باهاش رفت سمت داروخونه تا یخ مخصوص درد بگیرن
" بیا ، اینو بزار روی سرت این چسب مخصوص درد سر هم بعد از اینکه سرت بهتر شد برای اینکه دیگه درد نگیره بزن " Lee know
" هی من فقط و فقط به یه آدم خوردم به سنگ که نخوردم "jisung
" هرچی مهم نیست ، شاید بعدن یه جایی ازش استفاده کنی " Lee know
" باشه ، مرسی که مسئولیت پذیر بودی آقای ؟ "jisung
" لی مینهو ، کاری نکردم فقط دوست نداشتم بعدن خسارت بدم و شما ؟ "Lee know
" عاها ، من ؟ هان جیسونگ ، خوشبخت شدم ولی دیگه باید برم خونه خدانگهدار " jisung
ادامه دارد...★
به سمت مغازه رفت و بستنی ای از توی یخچال برداشت سمت صندوق و حساب کرد ، از مغازه بیرون اومد روی صندلی پارک نشست و شروع کرد به خوردن بستنی .
با خودش فکر میکرد اگه بمیره چه کسایی براش ناراحت میشن و گریه میکنن اگه بره کما کی پشت در اتاقش با تمام وجود گریه میکنه و خواهش میکنه که بیدار بشه ، فکر میکرد که یعنی مردن درد داره ، یعنی دارم میمیرم احساسش میکنم ؟
بستنیش تموم شد و شروع کرد به قدم زدن توی پارک هرکی بهش نگاه میکرد و از کنارش رد میشد لبخند گرم و صمیمانه ای میزد و رد میشد ، با اینکه ضربه های جدی و بدی بهش زده بودن باز هم لبخند میزد و میگفت
" هنوز که زندم ، هنوزم زندگی قشنگی های خاص خودش رو داره "
با اینکه ضربه های زیادی دیده بود ، با اطرافیانش مهربون و خوش اخلاق بود چون درد و رنج ضربه خوردن و دل شکستگی رو احساس کرده بود و نمیخواست کس دیگه ای هم اون رو تجربه کنه .
در حال راه رفتن و فکر کردن بود سرش پایین بود و فکر میکرد ، به این فکر میکرد که چیش از بقیه بچه ها کم تره که انقدر داره بهش ظلم میشه ، با خودش میگفت شاید مادر پدرش حق دارن ، شاید اون بدرد نخوره ، شاید اون بی مصرفه ، مگه اون چیکار میکرد غیر از محبت کردن به همه ؟
توی همین فکر ها بود که کسی برخورد کرد .
" آخ ... من عذر میخوام ندیدمتون داشتم فکر میکرد ، مشکلی که براتون پیش نیومده ؟ " jisung
" مشکلی نیست منم تو فکر بودم ندیدمتون ، ببخشید ، نه برای من مشکلی پیش نیومده ، برای شما چی ؟ شما خوبید ؟ "Lee know
با اینکه یکم سرش درد گرفته بود لبخندی زد و جواب پسر رو به روش رو داد
" اوه...منم خوبم *لبخند* ، منم عذر میخوام "jisung
" در حال تقصیر هر دوتامون بود ولی انگار تو یکی اذیت شدی ها "Lee know
" عا...نه من خوبم "jisung
" من رو نمیتونی گول بزنی من بهتر از هر کسی میتونم حال بد همه رو تشخیص بدم "Lee know
" فقط یکم سرم درد گرفته میرم خونه یخ میزارم روش "jisung
" دوست ندارم بعداً خسارت بدم بیاریم براتون یخ بگیرم تا یکم دردش خوب بشه "Lee know
جیسونگ که دید پسر خیلی اسرا داره باهاش رفت سمت داروخونه تا یخ مخصوص درد بگیرن
" بیا ، اینو بزار روی سرت این چسب مخصوص درد سر هم بعد از اینکه سرت بهتر شد برای اینکه دیگه درد نگیره بزن " Lee know
" هی من فقط و فقط به یه آدم خوردم به سنگ که نخوردم "jisung
" هرچی مهم نیست ، شاید بعدن یه جایی ازش استفاده کنی " Lee know
" باشه ، مرسی که مسئولیت پذیر بودی آقای ؟ "jisung
" لی مینهو ، کاری نکردم فقط دوست نداشتم بعدن خسارت بدم و شما ؟ "Lee know
" عاها ، من ؟ هان جیسونگ ، خوشبخت شدم ولی دیگه باید برم خونه خدانگهدار " jisung
ادامه دارد...★
۶.۴k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.