part ①⑥
از زبان کوک
1 هفته میگزره و اونروز ا.ت میاد مدرسه...همراهش هم ی شاگرد جدید داریم تو این مدت یونگی و جیوو باهم جور شده بودن
تو کلاس نشسته بودیم ک ا.ت درو باز کرد اومد نشست پیشم لباسش خیلی کیوت بود( اسلاید بعد لباس ا.ت )
از زبان ا.ت
ا.ت : سلام
پسرا و جیوو : سلام
تهیونگ : حالت چطوره
نمیخواستم جوابشو بدم ولی دلم نیومد کوک هفته پیش گف ک خیلی نگرانم شد
ا.ت : تو خوب باشی من عالیم😁
تهیونگ : (لبخند )
نشسته بودیم ک ی پسر فک کنم جدید بود اومد داخل کلاس
ا.ت : این همون پسر شاگرد جدیدس؟
تهیونگ : اره
ا.ت : هوممم...جذابه
(کوک با این حرف ا.ت بد به پسره نگا کرد 😔)
ا.ت : ولی ن ب اندازه بانی من
کوک یکم از عصبانیتش کم شد 😔🤏🏻 یکم 😔🤏🏻)
ا.ت: احم..من زود میرم دسشویی و برمیگردم
رفتم دسشویی و دستامو شستم خواستم برگردم ک اون شاگرد جدیده منو از شونه هام گرف و کوبوند ب دیوار
ا.ت : هوی ولم کن( داد)
ا.ت : جونگ کوککککک
پسره جلو دهنمو گرف
پسره : هیسس بیبی آنقدر سر و صدا نکن (خفه شو نکبت 🗿)
میخواست ب زور منو ببوسه ولی سرمو خلاف جهتش میچرخوندم
ا.ت : جونگ کوکککککک( جیغ )
از زبان کوک
نشسته بودیم یدفه صدا جیغ ا.ت رو شنیدم
و بدو از کلاس رفتم بیرون و رفتم سمت دسشوییا ولی با صحنه ای ک دیدم خون جلو چشمام گرف و رفتم مشت محکمی ب صورتش زدم...و تا سر حر مرگ زدم
کوک : حرومزاده ی بار دیگه نزدیک ا.ت ببینمت زندت نمیزارم
( پسرمون خیلی تعصبیه 😔)
میخواستم بازم بزنمش ولی ا.ت بغلم کرد
کوک : چرا گذاشتی بهت دس بزنه
ا.ت : خودش اومد نزدیکم...میخواستم از فرار کنم نتونستم ترسیدم کاری کنم اوضاع بد شه
کوک : باشه
کوک : از این ب بعد آب هم خواستی بخوری به من میگی..اگ نرسیده بودم معلوم نیس چیکار میکرد
ا.ت:الان...گذشت دیگه
کوک : اره
کوک : حالا هم بریم الان کلاس شروع میشه بعد هم خودم میرسونمت
ا.ت : باشه
دست ا.ت رو گرفتم و رفتیم سمت کلاس ولی استاد ت کلاس بود
استاد : الان چ وقت اومدنه
ا.ت: م..مشکلی پیش اومد...دیگه تکرار نمیشه
استاد : کلاس من قانون داره..تا آخر کلاس بیرون وایمسید
1 هفته میگزره و اونروز ا.ت میاد مدرسه...همراهش هم ی شاگرد جدید داریم تو این مدت یونگی و جیوو باهم جور شده بودن
تو کلاس نشسته بودیم ک ا.ت درو باز کرد اومد نشست پیشم لباسش خیلی کیوت بود( اسلاید بعد لباس ا.ت )
از زبان ا.ت
ا.ت : سلام
پسرا و جیوو : سلام
تهیونگ : حالت چطوره
نمیخواستم جوابشو بدم ولی دلم نیومد کوک هفته پیش گف ک خیلی نگرانم شد
ا.ت : تو خوب باشی من عالیم😁
تهیونگ : (لبخند )
نشسته بودیم ک ی پسر فک کنم جدید بود اومد داخل کلاس
ا.ت : این همون پسر شاگرد جدیدس؟
تهیونگ : اره
ا.ت : هوممم...جذابه
(کوک با این حرف ا.ت بد به پسره نگا کرد 😔)
ا.ت : ولی ن ب اندازه بانی من
کوک یکم از عصبانیتش کم شد 😔🤏🏻 یکم 😔🤏🏻)
ا.ت: احم..من زود میرم دسشویی و برمیگردم
رفتم دسشویی و دستامو شستم خواستم برگردم ک اون شاگرد جدیده منو از شونه هام گرف و کوبوند ب دیوار
ا.ت : هوی ولم کن( داد)
ا.ت : جونگ کوککککک
پسره جلو دهنمو گرف
پسره : هیسس بیبی آنقدر سر و صدا نکن (خفه شو نکبت 🗿)
میخواست ب زور منو ببوسه ولی سرمو خلاف جهتش میچرخوندم
ا.ت : جونگ کوکککککک( جیغ )
از زبان کوک
نشسته بودیم یدفه صدا جیغ ا.ت رو شنیدم
و بدو از کلاس رفتم بیرون و رفتم سمت دسشوییا ولی با صحنه ای ک دیدم خون جلو چشمام گرف و رفتم مشت محکمی ب صورتش زدم...و تا سر حر مرگ زدم
کوک : حرومزاده ی بار دیگه نزدیک ا.ت ببینمت زندت نمیزارم
( پسرمون خیلی تعصبیه 😔)
میخواستم بازم بزنمش ولی ا.ت بغلم کرد
کوک : چرا گذاشتی بهت دس بزنه
ا.ت : خودش اومد نزدیکم...میخواستم از فرار کنم نتونستم ترسیدم کاری کنم اوضاع بد شه
کوک : باشه
کوک : از این ب بعد آب هم خواستی بخوری به من میگی..اگ نرسیده بودم معلوم نیس چیکار میکرد
ا.ت:الان...گذشت دیگه
کوک : اره
کوک : حالا هم بریم الان کلاس شروع میشه بعد هم خودم میرسونمت
ا.ت : باشه
دست ا.ت رو گرفتم و رفتیم سمت کلاس ولی استاد ت کلاس بود
استاد : الان چ وقت اومدنه
ا.ت: م..مشکلی پیش اومد...دیگه تکرار نمیشه
استاد : کلاس من قانون داره..تا آخر کلاس بیرون وایمسید
۷۶.۹k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.