پارت ۲
ا.ت: مشکلی نیست .... جونگ کوک رفت به کلاسش ... ا.ت داشت واسه خودش قدم میزد
ا.ت تو ذهنش: بهش بگم؟! ولی اگه از من خوشش نیاد ..... ولی من باید باهاش صحبت کنم .... نه اگه.. هوفف بیخیال
رفتی برای خودت زیر یه درخت نشستی و کتاب مورد علاقه که تخیلی و اکشن بود رو برداشتی شروع به خوندن کردی
چند ساعت گذشت .. یه آقای بالا سرت بود ولی تو متوجه نشدی . چون سایش افتاد رو کتاب فهمیدی یه چیزی بالا سرته
رو بالا گرفتی ببینی کیه که ......
ا.ت تو ذهنش: بهش بگم؟! ولی اگه از من خوشش نیاد ..... ولی من باید باهاش صحبت کنم .... نه اگه.. هوفف بیخیال
رفتی برای خودت زیر یه درخت نشستی و کتاب مورد علاقه که تخیلی و اکشن بود رو برداشتی شروع به خوندن کردی
چند ساعت گذشت .. یه آقای بالا سرت بود ولی تو متوجه نشدی . چون سایش افتاد رو کتاب فهمیدی یه چیزی بالا سرته
رو بالا گرفتی ببینی کیه که ......
۳.۱k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.