پارت 4
_باش
سریع یه لباس پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدم فقط هیون توی ماشین بود با بغض بابا هنوز نیومده بود
_هیون من یه نقشه دارم تو که وسایلتو نیاوردی
_راست میگی الان میرم میارم
_نه ببین تو به همین جونگ کوک میگی وسایلم رو نیاوردم بعد پیاده میشی میری خونه از پشت بون باهم فرار میکنیم
_مگه نگفته بود جیمینو با مامان میکشن
_با اونا میریم
_باش
بابا اومدو رفتیم.
تهیونگ:
ما زود اومده بودیم اما اونا هنوز نیومده بودن
فک کنم کوک بتونه با اون یکیشون خوب بشه اما من نه یکم بعد اومدن خب من امضا کردم خونه ی اصلیمون توی کانادا بود بابام یه ویلا گرفته بود
سریع یه لباس پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدم فقط هیون توی ماشین بود با بغض بابا هنوز نیومده بود
_هیون من یه نقشه دارم تو که وسایلتو نیاوردی
_راست میگی الان میرم میارم
_نه ببین تو به همین جونگ کوک میگی وسایلم رو نیاوردم بعد پیاده میشی میری خونه از پشت بون باهم فرار میکنیم
_مگه نگفته بود جیمینو با مامان میکشن
_با اونا میریم
_باش
بابا اومدو رفتیم.
تهیونگ:
ما زود اومده بودیم اما اونا هنوز نیومده بودن
فک کنم کوک بتونه با اون یکیشون خوب بشه اما من نه یکم بعد اومدن خب من امضا کردم خونه ی اصلیمون توی کانادا بود بابام یه ویلا گرفته بود
۹.۰k
۳۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.