mafia love
mafia love
Part16
ویوی کوک
داخل خونه که شودیم و رفتیم داخل که جیمین سوال پیچم کرد و چیهوپ گفت باشه پس الان بهتر استراحت کن میخواستم برم سمت اتاقم که جیمین گفت نه اول این باید به ما بچه چی شودع و بعد جیمین و چیهوپ با هم بحث کردن بعد از اینکه این حرف چیهوپ رو شنیدم که به جیمین میگفت اره تو خودخواهی مگه نمی بینی نمی تونه حتی رو پاش وایسته من هم حالم خوب نبود زدم زیر گریه و با هاشون دعوا کردم و رفتم تو اتاقم ولی اون دوتا آمدن دم در اتاقم و داشتن به من میگفتن که بیام درک باز کنم ولی بعد به گفته ی چیهوپ اونا رفتن که به یه دقیقه هم نرسید که چیهوپ اومد کنار در و گفت بیا این کاهنده ها رو بخر و رفت پایین در و باز کردم و کاهنده رو از رو زمین برداشتم و خردمش واقعا خسته بود و رفت رو تختم خوابیدن
(بچه ها معض اطلاع جین برادر بزرگ تهیونگه)
ویوی تهیونگ
از وقتی که برگشتم خونه نگران جونگ کوک بودم چرا تو ماشین عه هو دردش گرفت واقعا نگرانشم الان حالش چطوره دلم میخواد صداش رو بشنوم میخواستم بهش زنگ بزنم که یه هو جین اومد داخل اتاقم حتی درم نزدیک برگشتم بهش گفتم
تهیونگ:هویشش جین اینجا تبیله نیست که سرت رو انداختی اومدی داخل
جین:بیا پایین بچه سرمون درد گرفت
تهیونگ:اوفففف کارت رو بگو جین(بی احساس)
جین: باشه حالا دهنت. و ببند تا بگم
تهیونگ:.............
جین: آقا خبر داشته که فردا ماموریت داریم
تهیونگ: پشمام ......... خو جین الان که چی ها
جین: بچه اصلا تو چیزی هست که برات مهم باشه
تهیونگ:هست
جین: عه جدی
تهیونگ: اره تازه قرار مال خودم بشه فقط یه کوچولو صبر کن
جین:هه بالاخره یکی برای تو مهم شود حالا اون کیه
تهیونگ:جونگ کوک
جین :وااااا اون کیه من تا حالا اسمش رو نشنیدم
تهیونگ: دیگه اونجاست رو به تو ربط داره جین حالا میشه از اتاقم بری بیرون
جین:باشه بچه مراقب خودت باش
تهیونگ: بار آخرت باشه به من میگی بچه جین فهمیدی(داد)
جین : باشه بچه
جین اینو گفت و از اتاقم رفت بیرون به لبخند کوچک بخواطر این حرف زدم و میخواستم زنگ به جونگ کوک بزنم که فکر کنم باید خواب باشه چون الان دیر وقت بود پس زنگ نزدم و رفتم یه دوش کوتا گرفتم و بعدش خوابیدم...............................
Part16
ویوی کوک
داخل خونه که شودیم و رفتیم داخل که جیمین سوال پیچم کرد و چیهوپ گفت باشه پس الان بهتر استراحت کن میخواستم برم سمت اتاقم که جیمین گفت نه اول این باید به ما بچه چی شودع و بعد جیمین و چیهوپ با هم بحث کردن بعد از اینکه این حرف چیهوپ رو شنیدم که به جیمین میگفت اره تو خودخواهی مگه نمی بینی نمی تونه حتی رو پاش وایسته من هم حالم خوب نبود زدم زیر گریه و با هاشون دعوا کردم و رفتم تو اتاقم ولی اون دوتا آمدن دم در اتاقم و داشتن به من میگفتن که بیام درک باز کنم ولی بعد به گفته ی چیهوپ اونا رفتن که به یه دقیقه هم نرسید که چیهوپ اومد کنار در و گفت بیا این کاهنده ها رو بخر و رفت پایین در و باز کردم و کاهنده رو از رو زمین برداشتم و خردمش واقعا خسته بود و رفت رو تختم خوابیدن
(بچه ها معض اطلاع جین برادر بزرگ تهیونگه)
ویوی تهیونگ
از وقتی که برگشتم خونه نگران جونگ کوک بودم چرا تو ماشین عه هو دردش گرفت واقعا نگرانشم الان حالش چطوره دلم میخواد صداش رو بشنوم میخواستم بهش زنگ بزنم که یه هو جین اومد داخل اتاقم حتی درم نزدیک برگشتم بهش گفتم
تهیونگ:هویشش جین اینجا تبیله نیست که سرت رو انداختی اومدی داخل
جین:بیا پایین بچه سرمون درد گرفت
تهیونگ:اوفففف کارت رو بگو جین(بی احساس)
جین: باشه حالا دهنت. و ببند تا بگم
تهیونگ:.............
جین: آقا خبر داشته که فردا ماموریت داریم
تهیونگ: پشمام ......... خو جین الان که چی ها
جین: بچه اصلا تو چیزی هست که برات مهم باشه
تهیونگ:هست
جین: عه جدی
تهیونگ: اره تازه قرار مال خودم بشه فقط یه کوچولو صبر کن
جین:هه بالاخره یکی برای تو مهم شود حالا اون کیه
تهیونگ:جونگ کوک
جین :وااااا اون کیه من تا حالا اسمش رو نشنیدم
تهیونگ: دیگه اونجاست رو به تو ربط داره جین حالا میشه از اتاقم بری بیرون
جین:باشه بچه مراقب خودت باش
تهیونگ: بار آخرت باشه به من میگی بچه جین فهمیدی(داد)
جین : باشه بچه
جین اینو گفت و از اتاقم رفت بیرون به لبخند کوچک بخواطر این حرف زدم و میخواستم زنگ به جونگ کوک بزنم که فکر کنم باید خواب باشه چون الان دیر وقت بود پس زنگ نزدم و رفتم یه دوش کوتا گرفتم و بعدش خوابیدم...............................
۶.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.