وانشات
#وانشات
کاپل: ا.ت و فلیکس
*وقتی تو دعوا بهش سیلی میزنیم و عصبیش کردیم و اون می خواد خیلی جدی بیوفته دنبالمون و بعد که مارو گرفته میندازه رو تخت و...*
(ویو ا.ت)
+یاااا فلیکس خوراکیمو پس بدهههههه
-نهههه نمیخوااام برا من باشه دیگه
گفتم بهش... نه اون مال منهههه و یکی آروم به شوخی زدم تو گوشش... چشاش گرد شد
-یاااااا ا.ت این چه کاری بودددد... صبر کنننن... واستاااااخودت تا نگرفتمت..
+نمیخواااام
تا اینو گفتم پام گیر کرد به فرش و نشستم و اونم منو گرفت تو بغلش و گفت
-خب...خب...چرا گفتم وایستا واینستادی؟ هوم؟
برا اینکه جو رو عوض کنم خودمو زدم به اوندر و گفتم
+پام خیلی دید میکنه فلیکس...
-پوففف بیا بریم ببندمش
+باشه...
پاهامو با دقت بست و رفت سمت یخچال تا نودل آماده کنه بخوریم...
بعد چند دقیقه که تموم شد باهم ظرفا رو جمع کردیم و شستم... دستامو خشک کردم و رفتم سمت تلوزیون تا یکم فیلم ببینم... یه دفعه فلیکس از پشت گرفتم و گفت
-من هنوز یادم نرفته هاااا
+بیا با حرف حلش کنیم:)
همینطور که سمت اتاق میبردم گفت... پس بیا حلش کنیم:))
+باشه اما چرا داریم میریم تو اتاق؟
-داریم میریم حلش کنیم...
+یا...یااا واستا میگم چطوره تو هم یکی بزنی تا مساوی شیم نه؟
انداختم رو تخت و گفت
-نه...
خم تر شد و لب زد
-بایت تنبیه بشی...
+نمیخوااا...
نزاشت حرفمو تموم کنم و لباشو به لبام چسبوند...
کاپل: ا.ت و فلیکس
*وقتی تو دعوا بهش سیلی میزنیم و عصبیش کردیم و اون می خواد خیلی جدی بیوفته دنبالمون و بعد که مارو گرفته میندازه رو تخت و...*
(ویو ا.ت)
+یاااا فلیکس خوراکیمو پس بدهههههه
-نهههه نمیخوااام برا من باشه دیگه
گفتم بهش... نه اون مال منهههه و یکی آروم به شوخی زدم تو گوشش... چشاش گرد شد
-یاااااا ا.ت این چه کاری بودددد... صبر کنننن... واستاااااخودت تا نگرفتمت..
+نمیخواااام
تا اینو گفتم پام گیر کرد به فرش و نشستم و اونم منو گرفت تو بغلش و گفت
-خب...خب...چرا گفتم وایستا واینستادی؟ هوم؟
برا اینکه جو رو عوض کنم خودمو زدم به اوندر و گفتم
+پام خیلی دید میکنه فلیکس...
-پوففف بیا بریم ببندمش
+باشه...
پاهامو با دقت بست و رفت سمت یخچال تا نودل آماده کنه بخوریم...
بعد چند دقیقه که تموم شد باهم ظرفا رو جمع کردیم و شستم... دستامو خشک کردم و رفتم سمت تلوزیون تا یکم فیلم ببینم... یه دفعه فلیکس از پشت گرفتم و گفت
-من هنوز یادم نرفته هاااا
+بیا با حرف حلش کنیم:)
همینطور که سمت اتاق میبردم گفت... پس بیا حلش کنیم:))
+باشه اما چرا داریم میریم تو اتاق؟
-داریم میریم حلش کنیم...
+یا...یااا واستا میگم چطوره تو هم یکی بزنی تا مساوی شیم نه؟
انداختم رو تخت و گفت
-نه...
خم تر شد و لب زد
-بایت تنبیه بشی...
+نمیخوااا...
نزاشت حرفمو تموم کنم و لباشو به لبام چسبوند...
۸.۹k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.