برادر ناتنی پارت ۴

ویوات
سریع با یونا رفتیم پشت ماشین قایم شدیم، که یکدفعه پارک جلو من ظاهر شد
=سلام هرزه (پوزخند)
×او ،میبینم پارک ات معروف گول خورد،فکر نکنم درمورد من تحقیق کرده باشه ،پارک ات (باپوزخند)
_ههه ،منو دست کم گرفتی کیم تهیونگ.
(یونایک سوت میزنه وکل بادیگارهامیان)
@سوپراز،کیم (خنده شیطانی)
_پارک وکیم یا خودتونو تسلیم و باررومیدین ویا بای (باپوزخند)
داشتم کیم وپیرخفتو تهدید میکردم که تلفنم زنگ خورد
(علامت ناشناس /)
/پارک ات
_بله خودم هستم چیزی شده
/خانوم ات چیزهایی داریم که میتونه ثابت کنه آقای پارک مادروبرادر شمارو نکشتند و اون ها زندند ،پدرتون آقای پارک به خاطرتهدید دشمناش باشما بد بودندو مادر وبرادر شمارو قایم کرد
_ببخشید آقا آدرسی دارین ازشون
/خانم ات پدرتون خبر دارند و اینکه پددتون واقعا آدم خوبی هستند
_بای
@کی بود؟
_پارک جای مامان و برادرم بگو
=شرمنده دخترم این همه سال ازت پنهان کردم ،الان مامان و برادرت آلمان هستنند
×ایشششش،قرار بود الان مگه جنگ نباشه
-=خفه شو کیم
×اوکی بابا