خدمتكار (پارت 9)
(پارت نهم)
وقتى تهيونگ اومد جلوم توى فاصله ى خيلى كم وايستاد قلبم خيلى تند مى زد طورى كه اگر بيشتر مي موند سر جاش قلبم از سينه ام مى زد بيرون نفس عميقى كشيدم به كافه رسيدم
+سلام
/سلام ا.ت اينجا چى كار مى كنى؟ مگه بهت نگفتم شيفت شب بياى؟
+چرا ولى ميشه امروز رو از صبح باشم؟
/باشه چون كسى كه سفارش مى گرفت مرخصى گرفته براى همين جاى اون مى تونى كار كنى
+باشه ممنون
/برو توى رختكن لباس به اسمت هست
+چشم
رفتم لباسم رو پوشيدم اومدم بيرون و از ادم هايى كه ميومدن سفارش مى گرفتم كه….
وقتى تهيونگ اومد جلوم توى فاصله ى خيلى كم وايستاد قلبم خيلى تند مى زد طورى كه اگر بيشتر مي موند سر جاش قلبم از سينه ام مى زد بيرون نفس عميقى كشيدم به كافه رسيدم
+سلام
/سلام ا.ت اينجا چى كار مى كنى؟ مگه بهت نگفتم شيفت شب بياى؟
+چرا ولى ميشه امروز رو از صبح باشم؟
/باشه چون كسى كه سفارش مى گرفت مرخصى گرفته براى همين جاى اون مى تونى كار كنى
+باشه ممنون
/برو توى رختكن لباس به اسمت هست
+چشم
رفتم لباسم رو پوشيدم اومدم بيرون و از ادم هايى كه ميومدن سفارش مى گرفتم كه….
۲.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.