داستان
الستور داشت داخل جهنم پیاده برای خودش راه میرفت که به جایی رسید که با واکس آشنا شدم بود . اشکش در میاد و میگه
الستور . اگه بع خاطر این خنده مسخره نبود الان دلتنگبم نشون داده میشد و واکس میفهمید که دلم براش تنگ شده 🥲
داخل اون مکان نشست و عکسی که با واکس داشتو نگاه میکر و با لبخند اشک میریخت
واکس دلتنگ الستور بود و تصمیم گرفته بود که دنبالش کنه و سر از جای اشنایشون در آود از الستور دور بود و نمیشنید که داره چه حرفایی میزنه دید الستور نشسته و دارن با لبخند اشک میریزه
همونجا وایساد و نگاه کرد
الستور بلند شد و از اون مکان رفت با قلبی شکسته که دلتنگ بهترین دوستش بود
الستور رفت داخل ساختمون تا رادیو رو روشن کنه
واکس هم دنبال اون اومد
الستور شروع کرد به حرف زدن داخل رادیو
کارش تموم شد و رادیو رو خاموش کرد و دوباره به عکس نگاه کرد
واکس وارد ساختمون سده بود
واکس . الستور
الستور یکهو یک ضربه به تلویزیون با همون صورت واکس زد که باعث سد شیشه واکس بشکنه
واکس . اخخخخخخخخخخ عاااااا😓😫
الستور . ببخشید 😃
واکس . مردک چرا میخندی زدی شیشمو شکوندی
الستور . م...
واکس نزاشت الستور حرف بزنه
واکس . خفه شو اصلا اشتباه بود که بیام پیشت
واکس رفت
الستور . لعنت به این خنده همون بهتر که برم
الستور وسایلشو جمع میکنه و یک نامه برای واکس مینویسه
نامه 📑
سلام واکس منم الستور میدونم از من متنفری اما گفتم اینو بگم من نمیتونم نخندم این مال یکی از معامله های منه
من واقعا دوست دارم و همیشه برای نبودت اشک ریختم
دوستی که تو دشمن میبینیش الستور
📑پایان نامه
الستور نامه رو فرستاد و از بقیه خدا حافظی کرد و رفت یک جای دور افتاده داخل جهنم که کسی اونجا نیست
واکس نامه به دستش رسید بعد از خواندن نامه قلب کامپیوتری او به درد اومد
از همه پرسید اما کسی نمیدونی الستور کجاس
سرانجام واکس با حسرت اینکه نتونسته دوستشو پیدا کنه زندگی میکنه
الستور به خاطر اینکه از همه دور بوده و قدرتش ضعیف میشده و داخل یکی از حمله های فرشته های بهشتی کشته میشه
بعد از ۴سال واکس الستور رو پیدا میکنه و با جسد بدون جون الستور مواجه میشه
بعد از اون کسی ندیده که واکس حتی یک لبخند روی لبش باشه
پایان 📻📓
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نویسنده سانگی
الستور . اگه بع خاطر این خنده مسخره نبود الان دلتنگبم نشون داده میشد و واکس میفهمید که دلم براش تنگ شده 🥲
داخل اون مکان نشست و عکسی که با واکس داشتو نگاه میکر و با لبخند اشک میریخت
واکس دلتنگ الستور بود و تصمیم گرفته بود که دنبالش کنه و سر از جای اشنایشون در آود از الستور دور بود و نمیشنید که داره چه حرفایی میزنه دید الستور نشسته و دارن با لبخند اشک میریزه
همونجا وایساد و نگاه کرد
الستور بلند شد و از اون مکان رفت با قلبی شکسته که دلتنگ بهترین دوستش بود
الستور رفت داخل ساختمون تا رادیو رو روشن کنه
واکس هم دنبال اون اومد
الستور شروع کرد به حرف زدن داخل رادیو
کارش تموم شد و رادیو رو خاموش کرد و دوباره به عکس نگاه کرد
واکس وارد ساختمون سده بود
واکس . الستور
الستور یکهو یک ضربه به تلویزیون با همون صورت واکس زد که باعث سد شیشه واکس بشکنه
واکس . اخخخخخخخخخخ عاااااا😓😫
الستور . ببخشید 😃
واکس . مردک چرا میخندی زدی شیشمو شکوندی
الستور . م...
واکس نزاشت الستور حرف بزنه
واکس . خفه شو اصلا اشتباه بود که بیام پیشت
واکس رفت
الستور . لعنت به این خنده همون بهتر که برم
الستور وسایلشو جمع میکنه و یک نامه برای واکس مینویسه
نامه 📑
سلام واکس منم الستور میدونم از من متنفری اما گفتم اینو بگم من نمیتونم نخندم این مال یکی از معامله های منه
من واقعا دوست دارم و همیشه برای نبودت اشک ریختم
دوستی که تو دشمن میبینیش الستور
📑پایان نامه
الستور نامه رو فرستاد و از بقیه خدا حافظی کرد و رفت یک جای دور افتاده داخل جهنم که کسی اونجا نیست
واکس نامه به دستش رسید بعد از خواندن نامه قلب کامپیوتری او به درد اومد
از همه پرسید اما کسی نمیدونی الستور کجاس
سرانجام واکس با حسرت اینکه نتونسته دوستشو پیدا کنه زندگی میکنه
الستور به خاطر اینکه از همه دور بوده و قدرتش ضعیف میشده و داخل یکی از حمله های فرشته های بهشتی کشته میشه
بعد از ۴سال واکس الستور رو پیدا میکنه و با جسد بدون جون الستور مواجه میشه
بعد از اون کسی ندیده که واکس حتی یک لبخند روی لبش باشه
پایان 📻📓
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نویسنده سانگی
۴.۹k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.