خاص دلنوشته شخصی

همینکه میدانم دیگر دوران
تنهایی وملال اور گذشته بامن
بودن را نداری ،همین دیگرفرسنگهاراه را از روی اجبار و
ازسر ناچاری طی نمیکنی که وقتی خسته وکلافه از راه طولانی مجبور باشی کسیرا که باب میلت نبود ببینی ،همین ها خوب است ومرابیشتر ازاین شرمنده وخجل نمیکند،هرگز به خواب هم نمیدیدم روزی برسد که اینچنین باشم برای کسی ،دلنوشته هایت را بارها وبارهامرور میکنم نوشته بودی ...
آدم باید کسیرا داشته باشد که روزهای تعطیل را کنارش باشد وبرای تعطیلات و.....
آخ که چقدر درست گفتی ایکاش آدمها کسیراداشتند که هروقت وزمان که دلشان گرفته بود یادلتنگ بودن ویا اصلا تحت تاثیرفصلها حال قشنگی داشتن بدون هماهنگی راه میافتادن ومیرفتن خودشان را در آغوشی که مملوبود از صمیمیت و صفاو یکرنگی غرق میکردوگاه گاهی به مدد یک بوسه نفسی تازه میکرد وازیادمیبرد تمام ناملایمات را وجانی دوباره میگرفت برای ادامه دادن ودوست داشتن وبه عشق تنهایک نفرزندگی را زندگی کردن...
ایکاش میدانستی که چقدرزیبایی برای منکه دلم نمیخواهدو تاروزیکه جان در بدن دارد زیبایی برایش یک معنی ومفهوم دارد برای من آنهم‌ اینکه تمام دنیا وزیباییهایش زمانیکه روی ماه وزیبای تورا نبینم‌ خیلی کسل کننده وسردهستن به چشم من فقط تویی که زیبایی وبس.‌‌..
افسوس که برای