فیک ۶
جیمین
وقتی گفت از خوشحال بلند شدم بغلش کردم دیدم داره قرمز میشه که بهم گفت
+جیمین دارم خفه میشم
-باشه
بنده
جیمین میخواست حرف بزنه که گوشی سولی زنگ خورد سولی نگاهی به گوشیش کرد و رنگش پرید جیمین نگران شد
و گفت
-یا حالت خوبه (نگران )
+جیمین بدبخت شدم مادربزرگم داره زنگ میزنه
-چیزه نگرانی نیست
+تو مادربزرگ منو ندیدی
-حالا جواب بده
+باش
مکالمه
+الو سلام مادربزرگ
/سلام دختره گلم کجای
+من خونه هستم
/نشه الان بیای اینجا
+برای چی مادربزرگ مشکلی پیش اومده
/بیا بهت میگم
سولی
تا خواست جواب بدم قطع کردم خیلی ترسیدم که دستیارش منو دیده باشه سریع دسته جیمینو گرفتم از کافه خارج شدم
جیمین گفت
-چرا اومد بیرون
+جیمین ساکت شو منو سریع برسون خونه مادر بزرگم
-مشکلی پیش اومد
+نمیدونم فقط بیا بریم
-باشه برو داخله ماشین
+کدوم هست ماشینت
-مشکی
+باشه من رفتم سریع بیا
+جیمین من یادم رفت پوله کافه حساب کنم
_میخوام برم حساب کنم
+باشه
شرط
❤️۴۰
وقتی گفت از خوشحال بلند شدم بغلش کردم دیدم داره قرمز میشه که بهم گفت
+جیمین دارم خفه میشم
-باشه
بنده
جیمین میخواست حرف بزنه که گوشی سولی زنگ خورد سولی نگاهی به گوشیش کرد و رنگش پرید جیمین نگران شد
و گفت
-یا حالت خوبه (نگران )
+جیمین بدبخت شدم مادربزرگم داره زنگ میزنه
-چیزه نگرانی نیست
+تو مادربزرگ منو ندیدی
-حالا جواب بده
+باش
مکالمه
+الو سلام مادربزرگ
/سلام دختره گلم کجای
+من خونه هستم
/نشه الان بیای اینجا
+برای چی مادربزرگ مشکلی پیش اومده
/بیا بهت میگم
سولی
تا خواست جواب بدم قطع کردم خیلی ترسیدم که دستیارش منو دیده باشه سریع دسته جیمینو گرفتم از کافه خارج شدم
جیمین گفت
-چرا اومد بیرون
+جیمین ساکت شو منو سریع برسون خونه مادر بزرگم
-مشکلی پیش اومد
+نمیدونم فقط بیا بریم
-باشه برو داخله ماشین
+کدوم هست ماشینت
-مشکی
+باشه من رفتم سریع بیا
+جیمین من یادم رفت پوله کافه حساب کنم
_میخوام برم حساب کنم
+باشه
شرط
❤️۴۰
۱۰.۵k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.