𝓡

از نظر من، کتابی که صد ها نفر اون رو ورق زدن و با تک تک کلماتش، خطوطش، اتفاق هاش پا به پای کتاب شاد شدن و لبخند زدن، ناراحت شدن و آروم و بی صدا اشک ریختن، مثل یه انسان میان سال و فرسوده اما پخته و پر از تجربه‌ در برابر به جوون دنیا ندیده و بی تجربه‌ست که تا کنون روی کاغذ های زیبا و خوش‌بویش خط تایی نمایان نشده ...
کتاب های کتاب خونه، طی سال های طولانی به دست افراد کوچک و بزرگی افتاده و علاوه بر نوشته هایی که در خودش وجود داره، کلی داستان و خاطره احساسات نیز درون خودش حبس کرده، و زمانی این احساسات از دل کتاب فوران می‌کنه که شما هم با خوندن اون داستان، پای به پای کتاب، دانه های آرام و گرم و بی‌صدای اشک روی گونه هایتان جاری شود و اون لحظه‌ست که میتونید احساس تک تک افرادی که قبل از تو این کتاب رو خوندن درک کنی:)