پارت ۸
من بدو نازنین بدو آخرشم هردو رو مبل افتادیم با صدای بلند میخندیدم
-رهااا خدا تیکه تیکت کنه شب بخوابی صبح بیدار نشی
-خفه خفه حقته حالا بلا چه خبر از ارسی جووووونن
دمپاييشو پرت کردو تو هوا گرفتم با صدای بلند گفت
-ارسیو زهر مااااااار
-خب حالا سامورایی سید آقا ارسلان نامزد بانو نازنین جان
-نامزد کدومه اکس ک. صخل من
-خووو چی شد دیشب دیدیش؟
-اره خیر سرش عزا گرفته بود
-بگو ببینم چی شد ؟
-دیشب اومد جلو در خونمون دادوبیداد
که چرا نازنین دیگه منو نمیخواد مامان منم بهش میگه تو اخلاقتو درست کن خلافو بزار کنار نازنین برمیگرده دیگه ارسلان میره
-اووو
-رها یه چی بیار بخوریم گشنمه
-کوفت بخوری
-مثلا خونه تواما
-خیل خب برو تلفنو بیار زنگ بزنم غذا بیارن
-اوکی
-راستی نازی واست مشتری گیر آوردم
-جون من؟
-اره
-خوببببب
-ببین شماررو بهت میدم فقط یه سایت خوب واسش بزنیا
-رهااا خدا تیکه تیکت کنه شب بخوابی صبح بیدار نشی
-خفه خفه حقته حالا بلا چه خبر از ارسی جووووونن
دمپاييشو پرت کردو تو هوا گرفتم با صدای بلند گفت
-ارسیو زهر مااااااار
-خب حالا سامورایی سید آقا ارسلان نامزد بانو نازنین جان
-نامزد کدومه اکس ک. صخل من
-خووو چی شد دیشب دیدیش؟
-اره خیر سرش عزا گرفته بود
-بگو ببینم چی شد ؟
-دیشب اومد جلو در خونمون دادوبیداد
که چرا نازنین دیگه منو نمیخواد مامان منم بهش میگه تو اخلاقتو درست کن خلافو بزار کنار نازنین برمیگرده دیگه ارسلان میره
-اووو
-رها یه چی بیار بخوریم گشنمه
-کوفت بخوری
-مثلا خونه تواما
-خیل خب برو تلفنو بیار زنگ بزنم غذا بیارن
-اوکی
-راستی نازی واست مشتری گیر آوردم
-جون من؟
-اره
-خوببببب
-ببین شماررو بهت میدم فقط یه سایت خوب واسش بزنیا
۱.۱k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.