پارت ۱۶ : مافیا ی من
یونگی : من
ا.ت : اره هی خرگوش عضله ای من شوهر دارم نزدیکم نیا وگرنه میکشمتت ( داد )
با این حرف ا.ت قند تو دل یووگی اب شد که یونگی گفت : نوک انگششتت به خانومم بخوره اون دنیایی کوک
ا.ت : کی گفته من خانومتم بعدشم از زبونم
در رفت گفتم شوهر دارم وگرنه من یه خانوم مجردم ( داد و خجالت )
و به سرعت نور رفت تو اتاق
که یونگی خنده ای از کیوت بازید دخترک کرد و گفت : وای خدایا چقدر این بشر کیوت و سریع رفت بالا و اروم گوششو به در چسبوند که دید ا.ت دار میگه : دختر اشغال خیره سر نفهم چرا این جوری ابروی خودتو به فنا دادی هعن دختره ی دیونه ی کودن اون پسر ی لوس ننر خیال کرد من قبول میکنم زوری زنش بشم نه فکر کرده ولی من با این حرفم انگاری گفتم قبوله باهات ازدواج میکنم
که شوگا یهو درو باز کرد که باعث ترس دخترک شد
شوگا درو بست و اومد جلو هی دخترک میرفت عقب تر و هی شوگا میومد جلو
تا اینکه دخترک خورد به دیوار و شوگا با دستاش حصاری درست کرد که راه فراری توش نبود و با صدای جذابش گفت : مین ا.ت چرا با ازدواج کردن با من مخالفی هوم
من از تمام قضیه های تو و سامیار خبر دارم
میدونم چقدر اذیتت کرده تو میتونی به اعتماد کنی تو قراره بشی ملکه ی قلب مین یونگی بزرگترین مافیای دنیا چرا جوابت منفی من حاضرم جونمو فدات کنم لطفا تو هم دوستم داشته باش لطفا خواهش میکنم
ا.ت یه جورایی حس میکرد این حرف ها از ته
قلب
یونگیه برای همین گفت : پیشگولی من بهت یه شانس میدم چون به نظرم لیاقت یه شانس و داری و سریع لبهاش و روی لبهای نرم یونگی گذاشت و با ولع میبوسد و گفت : اقای مین تو تونستی اولین بوسم رو هم تصاحب کنی و در ضمن از اعتمادم سو استفاد نکن خب
یونگی با این حرف های ا.ت توی دلش پروانه ها پواز میکردن که سریع ا.ت رو بلند کرد و حسابی تو هوا چرخوندش و بعد گفت ممنونم ا.ت ممنونم و بعد هم جسم کوچولو ی دخترک رو به بغل کشید از نظر ا.ت اغوش یونگی پر از ارامش بود ارامشی وصف نشدنی که با صدای جیهوپ سریع از هم جدا شدن جیهوپ : مثلا ۵ تا سینگل اینجا وایساده
که ا.ت گفت : چرا ۵ تا کدومتون رل زدید هان
که کوک و یورا اومدن جلو که ا.ت گفت : یورا توهم و بعد یه نفس عمیق کشید و گفت : اقای جونگ کوک فقط یبار اشک دوسته من در بیاد ببین چیکارت میکنم خب
کوک : چشم خواهر زن عزیز که همه زدن زیر خنده که جیمین گفت : جک ما رو امشب به مهمونیش دعوت کرده پاشید کاپل های عزیز برید خرید کنید که امشب قراره حسابی خوش بگزرونیم
ا.ت : اره هی خرگوش عضله ای من شوهر دارم نزدیکم نیا وگرنه میکشمتت ( داد )
با این حرف ا.ت قند تو دل یووگی اب شد که یونگی گفت : نوک انگششتت به خانومم بخوره اون دنیایی کوک
ا.ت : کی گفته من خانومتم بعدشم از زبونم
در رفت گفتم شوهر دارم وگرنه من یه خانوم مجردم ( داد و خجالت )
و به سرعت نور رفت تو اتاق
که یونگی خنده ای از کیوت بازید دخترک کرد و گفت : وای خدایا چقدر این بشر کیوت و سریع رفت بالا و اروم گوششو به در چسبوند که دید ا.ت دار میگه : دختر اشغال خیره سر نفهم چرا این جوری ابروی خودتو به فنا دادی هعن دختره ی دیونه ی کودن اون پسر ی لوس ننر خیال کرد من قبول میکنم زوری زنش بشم نه فکر کرده ولی من با این حرفم انگاری گفتم قبوله باهات ازدواج میکنم
که شوگا یهو درو باز کرد که باعث ترس دخترک شد
شوگا درو بست و اومد جلو هی دخترک میرفت عقب تر و هی شوگا میومد جلو
تا اینکه دخترک خورد به دیوار و شوگا با دستاش حصاری درست کرد که راه فراری توش نبود و با صدای جذابش گفت : مین ا.ت چرا با ازدواج کردن با من مخالفی هوم
من از تمام قضیه های تو و سامیار خبر دارم
میدونم چقدر اذیتت کرده تو میتونی به اعتماد کنی تو قراره بشی ملکه ی قلب مین یونگی بزرگترین مافیای دنیا چرا جوابت منفی من حاضرم جونمو فدات کنم لطفا تو هم دوستم داشته باش لطفا خواهش میکنم
ا.ت یه جورایی حس میکرد این حرف ها از ته
قلب
یونگیه برای همین گفت : پیشگولی من بهت یه شانس میدم چون به نظرم لیاقت یه شانس و داری و سریع لبهاش و روی لبهای نرم یونگی گذاشت و با ولع میبوسد و گفت : اقای مین تو تونستی اولین بوسم رو هم تصاحب کنی و در ضمن از اعتمادم سو استفاد نکن خب
یونگی با این حرف های ا.ت توی دلش پروانه ها پواز میکردن که سریع ا.ت رو بلند کرد و حسابی تو هوا چرخوندش و بعد گفت ممنونم ا.ت ممنونم و بعد هم جسم کوچولو ی دخترک رو به بغل کشید از نظر ا.ت اغوش یونگی پر از ارامش بود ارامشی وصف نشدنی که با صدای جیهوپ سریع از هم جدا شدن جیهوپ : مثلا ۵ تا سینگل اینجا وایساده
که ا.ت گفت : چرا ۵ تا کدومتون رل زدید هان
که کوک و یورا اومدن جلو که ا.ت گفت : یورا توهم و بعد یه نفس عمیق کشید و گفت : اقای جونگ کوک فقط یبار اشک دوسته من در بیاد ببین چیکارت میکنم خب
کوک : چشم خواهر زن عزیز که همه زدن زیر خنده که جیمین گفت : جک ما رو امشب به مهمونیش دعوت کرده پاشید کاپل های عزیز برید خرید کنید که امشب قراره حسابی خوش بگزرونیم
۷.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.