مافیای جذاب من
پارت ۱۳
ا/ت ویو
گوشیم خونه جیمین مونده بود
شب رفتم اونجا گوشیم و بگیرم و برم خونه
رسیدم اونجا رفتم دم در دیدم در بازه سریع رفتم تو که دیدم جیمین بیهوش دم در افتاده و از سرش داره خون میاد
ا/ت: جیمین..... جیمین داری سر به سرم میزاری بلند شو هی جیمین
نگران شده بودم
زدم زیر گریه و همینطور که صداش میزدم گریه میکردم
دیدم بیدار نمیشه زنگ زدم به بیمارستان
اومدن بردنش منم باهاش رفتم
کنارش نشستم و همینطور گریه میکردم
ا/ت: جیمین بهوش بیا قول میدم باهات خوب باشم فقط به هوش بیا
پرستار اومد سمتم
پرستار: خانوم نگران نباشین ایشون فقط الکل زیاد خورده و از هوش رفته و سرش اسیب دیده اسیب هم خیلی جدی نیست خوب میشه نگران نباشین زود بهوش میاد
ا/ت: باشه ممنون
دستش و گرفتم
ا/ت: بخاطر منه؟ چرا از من خوشت میاد جیمین درک نمیکنم
رسیدیم بیمارستان
جیمین رو بردن به یه بخش منم بت عنوان همراهش شب کنارش موندم
ا/ت: جیمین دیگه بهوش بیا دلم برات تنگ شده
سرم و گذاشتم رو دستش و خوابیدم
صبح با حس اینکه یکی داره سرم رو نوازش میکنه از خواب بیدار شدم
سرم و بلند کردم دیدم جیمین بهوش اومده
ا/ت: جیمین
جیمین: چیه
ا/ت: وای خدا بهوش اومدی
جیمین: اره یه ساعته بهوش اومدم تو خواب بودی حتی دکتر هم اومد معاینم کرد
ا/ت: واقعا چرا بیدارم نکردی
جیمین: گفتم خسته ای بخوابی
ا/ت: ولی همش تقصیر منه اگه من اون لحظه نمیرفتم و پیشت میموندم شاید اینطوری نمیشد
جیمین: دیگع اتفاق افتاده ولش کن
ا/ت: تو بخاطر من مست کردی
جیمین: چی؟
ا/ت: دکتر گفت مست بودی و از هوش رفتی بخاطر من بوده؟
جیمین: نه ولش کن مهم نیست
ا/ت: باشه
رفتم بغلش کردم
جیمین: چیکار میکنی این اولین باره داری منو بغل میکنی
ا/ت: اخه دیشب خیلی نگران بودم فکر میکردم تقصیر منه و اینکه بغلت میکنم احساس بهتری دارم
جیمین: کوچولوی خودمی تو فسقلی
ا/ت: جیمین به من نگو فسقلی
جیمین: دلم میخواد بتت بگم فسقلی
ا/ت: عهه جیمین
جیمین: باشه نمیگم فقط تو هم دیگه نباید بهمن بگی جیمین
ا/ت: خب چی بگم بهت
اومدی سمت گوشم
جیمین: عشقم
هلش دادم اونور
ا/ت: هی من چرا باید بهتو بگم عشقم؟ تو اصلا از کی عشق من شدی من نفهمیدم
جیمین: از الان
ا/ت: نت نمیخوام بگم
جیمین:اوکی نگو فسقلی
ا/ت: عههه میگم به من نگو فسقلی
جیمین: دوست دارم فسقلی
ا/ت:.....
همینطور داشتیم بحث میکردیم که دکتر اومد تو
دکتر: شما دو تا عاشق و معشوق بنظرم بهتره بعدا دعوا کنین
ا/ت: عهه دکتر اینجا بودین ببخشید. میخواستم اینو هم بگم که ما قرار نمیزارین
دکتر: ولی بنظر میاد که هر دوتاتون همو دوست دارین
ا/ت: نههه دکتر عههه این حرفا چیه.ببخشید میخواستم اینو هو بپرسم میتونم جیمین رو مرخص کنم
.....
ادامه توی پارت بعد....
ا/ت ویو
گوشیم خونه جیمین مونده بود
شب رفتم اونجا گوشیم و بگیرم و برم خونه
رسیدم اونجا رفتم دم در دیدم در بازه سریع رفتم تو که دیدم جیمین بیهوش دم در افتاده و از سرش داره خون میاد
ا/ت: جیمین..... جیمین داری سر به سرم میزاری بلند شو هی جیمین
نگران شده بودم
زدم زیر گریه و همینطور که صداش میزدم گریه میکردم
دیدم بیدار نمیشه زنگ زدم به بیمارستان
اومدن بردنش منم باهاش رفتم
کنارش نشستم و همینطور گریه میکردم
ا/ت: جیمین بهوش بیا قول میدم باهات خوب باشم فقط به هوش بیا
پرستار اومد سمتم
پرستار: خانوم نگران نباشین ایشون فقط الکل زیاد خورده و از هوش رفته و سرش اسیب دیده اسیب هم خیلی جدی نیست خوب میشه نگران نباشین زود بهوش میاد
ا/ت: باشه ممنون
دستش و گرفتم
ا/ت: بخاطر منه؟ چرا از من خوشت میاد جیمین درک نمیکنم
رسیدیم بیمارستان
جیمین رو بردن به یه بخش منم بت عنوان همراهش شب کنارش موندم
ا/ت: جیمین دیگه بهوش بیا دلم برات تنگ شده
سرم و گذاشتم رو دستش و خوابیدم
صبح با حس اینکه یکی داره سرم رو نوازش میکنه از خواب بیدار شدم
سرم و بلند کردم دیدم جیمین بهوش اومده
ا/ت: جیمین
جیمین: چیه
ا/ت: وای خدا بهوش اومدی
جیمین: اره یه ساعته بهوش اومدم تو خواب بودی حتی دکتر هم اومد معاینم کرد
ا/ت: واقعا چرا بیدارم نکردی
جیمین: گفتم خسته ای بخوابی
ا/ت: ولی همش تقصیر منه اگه من اون لحظه نمیرفتم و پیشت میموندم شاید اینطوری نمیشد
جیمین: دیگع اتفاق افتاده ولش کن
ا/ت: تو بخاطر من مست کردی
جیمین: چی؟
ا/ت: دکتر گفت مست بودی و از هوش رفتی بخاطر من بوده؟
جیمین: نه ولش کن مهم نیست
ا/ت: باشه
رفتم بغلش کردم
جیمین: چیکار میکنی این اولین باره داری منو بغل میکنی
ا/ت: اخه دیشب خیلی نگران بودم فکر میکردم تقصیر منه و اینکه بغلت میکنم احساس بهتری دارم
جیمین: کوچولوی خودمی تو فسقلی
ا/ت: جیمین به من نگو فسقلی
جیمین: دلم میخواد بتت بگم فسقلی
ا/ت: عهه جیمین
جیمین: باشه نمیگم فقط تو هم دیگه نباید بهمن بگی جیمین
ا/ت: خب چی بگم بهت
اومدی سمت گوشم
جیمین: عشقم
هلش دادم اونور
ا/ت: هی من چرا باید بهتو بگم عشقم؟ تو اصلا از کی عشق من شدی من نفهمیدم
جیمین: از الان
ا/ت: نت نمیخوام بگم
جیمین:اوکی نگو فسقلی
ا/ت: عههه میگم به من نگو فسقلی
جیمین: دوست دارم فسقلی
ا/ت:.....
همینطور داشتیم بحث میکردیم که دکتر اومد تو
دکتر: شما دو تا عاشق و معشوق بنظرم بهتره بعدا دعوا کنین
ا/ت: عهه دکتر اینجا بودین ببخشید. میخواستم اینو هم بگم که ما قرار نمیزارین
دکتر: ولی بنظر میاد که هر دوتاتون همو دوست دارین
ا/ت: نههه دکتر عههه این حرفا چیه.ببخشید میخواستم اینو هو بپرسم میتونم جیمین رو مرخص کنم
.....
ادامه توی پارت بعد....
۱۵.۷k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.