مرگ تا عشق (فصل دوم) پارت ۴

(فردا)
بعد از دادگاه پدر ات، تهیونگ تونست با مدارکی داشت و به کمک وکیل پدر ات و یکم رشوه اون بندازن زندان.
(از نظر ات)
خیلی میترسم نکنه یه اتفاق بدی بیوفته
(فلش بک قبل)
پدر ات (جویونگ):
ات منتظر یه اتفاق بد باش میخ استم ازت بگذرم ولی نزاشتی .
ات: مگه تو از من گذشتی میدونی چه بلایی سر من آوردی اره زندگی من نابود کردی میفهمی .
من دخترت بودم نه بَردت.
زندگیمو به آتیش کشیدی زندگیت به آتیش میکشم .
البته یه جورایی ازت ممنونم بخاطر اینکه باعث شدی با کسی که  نمیدونستم کجاست اصلن اون فرد هست اصلن منو دوست داره یا نه آشنا شم .
میدونی فقط بخاطر اینکارت یکم بهت اوانس دادم میدونی چی اینکه تو باعث شدی دیگه نتونم بچه دار شم بخاطر همین از ۲۰ سال اضافه زندانت تا ابد لذت ببر هه.
خوش باشی .
جویونگ : درستت میکنم بشین ببین چطوری زندگیتو از آنکه هست بدترش میکنم .
ات :.....