گروگان عشق
پارت 9
.
.
.
+درد داشتم خودمو بهش چسبوندم
-یهو چسبید بهم فهمیدم درد داره چون نفس نفس میزد اروم پاهامو گذاشتم رو تخت و خودم و ماوی رو روی تخت دراز دادم گفتم:درد داری؟ گفت:نه*لرزه* صداش میلرزید گفتم:راستش رو بگو گفت:نه باور کن*اروم* گفتم:ماوی لطفا گفت:اهه خب یه ذره چ... چیزه مهمی نیست ازش جدا شدم و گفتم:وایسا الان جیمین رو صدا میکنم گفت:نه نمیخواد.. آه*اروم* گفتم:چرا میخواد سریع رفتم پایین و جیمین رو صدا کردم
+دردم شدید بود خیلی بد بود انگار داشتن به زخمم مشت میزدن یهو جیمین و تهیونگ و بقیه دویدن اومدن جیمین اومد سمتم
-انگار یه اتفاقی افتاده بود لباس ماوی خونی شده بود جیمین جعبه رو باز کرد ولی وقتی لباس ماوی رو داد بالا خشکش زد گفتم:ج.. جیمین چی شده؟ *ترس* چیزی نگفت و دست زد به زخم که ماوی دادش دراومد گفتم:جیمین*داد* گفت:ت... تهیونگ باید ببریش بیمارستان گفتم:چ.. چی میگی؟ گفت:تهیونگ راستش ماوی فقط تیر نخورده اون چاقو هم خورده ولی چاقویی که با زهر... اغشته شده گفتم:چ.. چی؟ رفتم سمت ماوی دست زدم به زخمش داشت خون میومد دستمو گذاشتم رو پیشونیش تب کرده بود سریع براید بغلش کردم و دویدم تو ماشین جیمین گفت:تهیونگ نزار بیهوش بشه وگرنه اتفاق خوبی نمیفته گفتم:ب.. باشه گذاشتمش رو صندلی جلو و سوار شدم با تمام سرعت میروندم دیگه ماوی داشت بیهوش میشد گفتم:نه... نه ماوی.. نه عزیزم الان میرسیم*ترس* رسیدیم پیاده شدم و براید بغلش کردم و دیویدم به دکتر همه چیو گفتم و اونو بردن اتاق عمل بقیه هم رسیدن کوک اومد سمتم و گفت:چی شد؟ گفتم:اتاق عمله*اروم*
این پارتم تمومممم😘
.
.
.
+درد داشتم خودمو بهش چسبوندم
-یهو چسبید بهم فهمیدم درد داره چون نفس نفس میزد اروم پاهامو گذاشتم رو تخت و خودم و ماوی رو روی تخت دراز دادم گفتم:درد داری؟ گفت:نه*لرزه* صداش میلرزید گفتم:راستش رو بگو گفت:نه باور کن*اروم* گفتم:ماوی لطفا گفت:اهه خب یه ذره چ... چیزه مهمی نیست ازش جدا شدم و گفتم:وایسا الان جیمین رو صدا میکنم گفت:نه نمیخواد.. آه*اروم* گفتم:چرا میخواد سریع رفتم پایین و جیمین رو صدا کردم
+دردم شدید بود خیلی بد بود انگار داشتن به زخمم مشت میزدن یهو جیمین و تهیونگ و بقیه دویدن اومدن جیمین اومد سمتم
-انگار یه اتفاقی افتاده بود لباس ماوی خونی شده بود جیمین جعبه رو باز کرد ولی وقتی لباس ماوی رو داد بالا خشکش زد گفتم:ج.. جیمین چی شده؟ *ترس* چیزی نگفت و دست زد به زخم که ماوی دادش دراومد گفتم:جیمین*داد* گفت:ت... تهیونگ باید ببریش بیمارستان گفتم:چ.. چی میگی؟ گفت:تهیونگ راستش ماوی فقط تیر نخورده اون چاقو هم خورده ولی چاقویی که با زهر... اغشته شده گفتم:چ.. چی؟ رفتم سمت ماوی دست زدم به زخمش داشت خون میومد دستمو گذاشتم رو پیشونیش تب کرده بود سریع براید بغلش کردم و دویدم تو ماشین جیمین گفت:تهیونگ نزار بیهوش بشه وگرنه اتفاق خوبی نمیفته گفتم:ب.. باشه گذاشتمش رو صندلی جلو و سوار شدم با تمام سرعت میروندم دیگه ماوی داشت بیهوش میشد گفتم:نه... نه ماوی.. نه عزیزم الان میرسیم*ترس* رسیدیم پیاده شدم و براید بغلش کردم و دیویدم به دکتر همه چیو گفتم و اونو بردن اتاق عمل بقیه هم رسیدن کوک اومد سمتم و گفت:چی شد؟ گفتم:اتاق عمله*اروم*
این پارتم تمومممم😘
۴.۷k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.