رز های وحشی 🇰🇷 « پارت چهاردهم»
سانگ جان رفت پیش هان سون جون و گفت :
چیزه رفیق 👬 متاسفم جیان سون
_ جیان سون چی .زود باش بنال
_ جیان سون مُرد😥
_ چی !!!
وسریع سرم و خونی که بهش وصل کرده بودند را کند و بدو بدو رفت به اتاق جیان سون رفت و داد زد نه عزیزم تو نباید من را ترک کنی من می خواستم باهات ازدواج کنم💍
جیان سون با وحشت از خواب بیدار شد 😲 اه هان سون جون من را خیلی ترساندی ..... اااِ چرا هنوز پدربزرگم نیومده ؟؟؟
هان سون جون یک دفعه بهش شوکی وارد شد اما خب خیلی خوشحال شد که اورا به یاد دارد اما واسه دوباره ، گفتن مرگ پدربزرگ او کمی مکث کرد ، ترسی در دلش به وجود امد ایا دختر پاک و معصوم از حال می رود. بخاطر همین برای اولین بار با صورت اشفته به او دروغ گفت : اِ پدربزرگت به یک سفر خارج از کشور رفته .🛫 شاید هم دیگه بر نگرده چون اون پناهنده اونجا شده
چیزه رفیق 👬 متاسفم جیان سون
_ جیان سون چی .زود باش بنال
_ جیان سون مُرد😥
_ چی !!!
وسریع سرم و خونی که بهش وصل کرده بودند را کند و بدو بدو رفت به اتاق جیان سون رفت و داد زد نه عزیزم تو نباید من را ترک کنی من می خواستم باهات ازدواج کنم💍
جیان سون با وحشت از خواب بیدار شد 😲 اه هان سون جون من را خیلی ترساندی ..... اااِ چرا هنوز پدربزرگم نیومده ؟؟؟
هان سون جون یک دفعه بهش شوکی وارد شد اما خب خیلی خوشحال شد که اورا به یاد دارد اما واسه دوباره ، گفتن مرگ پدربزرگ او کمی مکث کرد ، ترسی در دلش به وجود امد ایا دختر پاک و معصوم از حال می رود. بخاطر همین برای اولین بار با صورت اشفته به او دروغ گفت : اِ پدربزرگت به یک سفر خارج از کشور رفته .🛫 شاید هم دیگه بر نگرده چون اون پناهنده اونجا شده
۱.۹k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.