شوهر سخت گیر من پارت ۲۷
«شوهر سخت گیر من»
𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐𝟕
راوری: اونا همه گی با هم رفتم داخل عمارت خیلی شلوغ بود صدای آهنگ همه جا بود اونا کلی رقصیدن خوشگذروندن ولی جونگکوک فقط روی میز روبروش ایستاده بودو فقط نوشیدنی دستش بود و فقط میخورد حرصش گرفته بود ازینکه ا.ت اصلا بخاطر اون بچه ناراحت نشد بلکه خوشحالم شد ا.ت اومد سمت جونگکوک و بهش گفت:عزیزم چرا خوش نمی گذرونی
کوک: برو حوصلتو ندارم
ا.ت: باشه
کوک فکر نمیکرد ا.ت اینقد زود ازش بگذره فکر نمیکرد اینقدر زود خسته بشه
ولی کی از دل ا.ت خبر داشت ا.ت نمیخاست شَر بپاشه نمیخاست نامزدی بهترین دوستش و داداشش خراب بشه اون میدونست که اگه زیاده رو کنه قطعا جونگکوک دعوا میکنه و همه از دعوای اونا خبر میشن ا.ت دیگه خسته شده بود بین ا.ت و جونگ کوک سکوت بود هیچ حرفی بین شان رد و بدل نمیشد که یه آقایی سمت اونا اومد بهش میخورد همسن جونگ کوک باشه بله همینطوره همسن جونگ کوک هست ۲۵ سالشه
اون آقا به سمت ا.ت و جونگ کوک اومد و گفت:سلام
ا.ت: سلام
؟ :نشناختی منو
ا.ت که سرشو بالا بر که فهمید اون اقای خوشتیپ کیه اون اقای خوشتیپ همکلاسی ا.ت بود و همینطور ا.ت تو دبیرستان اون اقای خوشتیپ رو دوست داشت ولی نتونست ابراز علاقه بهش بکنه اون اقای خوشتیپ اسمش سوهو بود لی سوهو ا.ت که تازه فهمیده بود اون شخص سوهو هست زود بغلش کرد
ا.ت: سوهو
سوهو: خانم ا.ت وو چطوری
ا.ت: من خوبم اقای لی سوهو تو چطوری چرا خبری از ما نکردی کجا بودی بی خبر رفتی
سوهو: فقط دو سال نبودما من رفته بودم امریکا
ا.ت: خوش گذشت
سوهو:بدون تو نه راستی ساسون کجاست خبری ازش نیست راستی این جونگ کوک نیست پیش تو چیکار میکنه
جونگ کوک که به ا.ت و سوهو نگاه میکرد بیشتر حرص میخورد دلش میخاست یکیو بزنه
کوک: سلام سوهو این زن منه
سوهو: ا.ت اینجا چه خبره
ا.ت: خوب داستانش مفصل بیا تا بهت بگم بریم اتاق من
الان شاید بگید ساسون کیه اصلا ماجرای جونگ کوک و ا.ت چیه من الان براتون میگم...
ادامه دارد......
شرط:
𝑳𝒊𝒌𝒆: 𝟒𝟎
𝑪𝒂𝒎𝒂𝒏𝒕:بزارین این کامنت پدر سگ رو البته فقط هر یکیتون یه کامنت بزارین بیشتر نه
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐𝟕
راوری: اونا همه گی با هم رفتم داخل عمارت خیلی شلوغ بود صدای آهنگ همه جا بود اونا کلی رقصیدن خوشگذروندن ولی جونگکوک فقط روی میز روبروش ایستاده بودو فقط نوشیدنی دستش بود و فقط میخورد حرصش گرفته بود ازینکه ا.ت اصلا بخاطر اون بچه ناراحت نشد بلکه خوشحالم شد ا.ت اومد سمت جونگکوک و بهش گفت:عزیزم چرا خوش نمی گذرونی
کوک: برو حوصلتو ندارم
ا.ت: باشه
کوک فکر نمیکرد ا.ت اینقد زود ازش بگذره فکر نمیکرد اینقدر زود خسته بشه
ولی کی از دل ا.ت خبر داشت ا.ت نمیخاست شَر بپاشه نمیخاست نامزدی بهترین دوستش و داداشش خراب بشه اون میدونست که اگه زیاده رو کنه قطعا جونگکوک دعوا میکنه و همه از دعوای اونا خبر میشن ا.ت دیگه خسته شده بود بین ا.ت و جونگ کوک سکوت بود هیچ حرفی بین شان رد و بدل نمیشد که یه آقایی سمت اونا اومد بهش میخورد همسن جونگ کوک باشه بله همینطوره همسن جونگ کوک هست ۲۵ سالشه
اون آقا به سمت ا.ت و جونگ کوک اومد و گفت:سلام
ا.ت: سلام
؟ :نشناختی منو
ا.ت که سرشو بالا بر که فهمید اون اقای خوشتیپ کیه اون اقای خوشتیپ همکلاسی ا.ت بود و همینطور ا.ت تو دبیرستان اون اقای خوشتیپ رو دوست داشت ولی نتونست ابراز علاقه بهش بکنه اون اقای خوشتیپ اسمش سوهو بود لی سوهو ا.ت که تازه فهمیده بود اون شخص سوهو هست زود بغلش کرد
ا.ت: سوهو
سوهو: خانم ا.ت وو چطوری
ا.ت: من خوبم اقای لی سوهو تو چطوری چرا خبری از ما نکردی کجا بودی بی خبر رفتی
سوهو: فقط دو سال نبودما من رفته بودم امریکا
ا.ت: خوش گذشت
سوهو:بدون تو نه راستی ساسون کجاست خبری ازش نیست راستی این جونگ کوک نیست پیش تو چیکار میکنه
جونگ کوک که به ا.ت و سوهو نگاه میکرد بیشتر حرص میخورد دلش میخاست یکیو بزنه
کوک: سلام سوهو این زن منه
سوهو: ا.ت اینجا چه خبره
ا.ت: خوب داستانش مفصل بیا تا بهت بگم بریم اتاق من
الان شاید بگید ساسون کیه اصلا ماجرای جونگ کوک و ا.ت چیه من الان براتون میگم...
ادامه دارد......
شرط:
𝑳𝒊𝒌𝒆: 𝟒𝟎
𝑪𝒂𝒎𝒂𝒏𝒕:بزارین این کامنت پدر سگ رو البته فقط هر یکیتون یه کامنت بزارین بیشتر نه
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۱۱۸.۱k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.