★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 14
میرآ: عاااااااااااااییییییی (داد و گریه)
می سون: تحمل کن یکم دیگه مونده
میرآ: ااااااااااااااااااااااا (داد)
می سون: افرین ادامه بعده
(میدونم منحرف شدید🤣)
میرآ: هههههه هوووووو
می سون: تموم شد بچت به دنیا اومد
میرآ:(گریه خوشحالی)
می سون: بیا بغلش کن
جونگکوک: کارت عالیه عشقم
می سون: ممنون
جونگکوک:(لبخند)
میرآ: شما دوتا عاشق همین؟
جونگکوک: بله
می سون: بله
میرآ: خیلی بهم میاید
می سون: ممنون
همون لحظه هواپیما بجور تکون میخورد
می سون از ترس اشک ریخت چون فوبیا ارتفاع داشت
جونگکوک سعی میکرد دسشو بگیره اما نتونست
که یه صندلی پیدا کردن و نشستن ولی هواپیما خیلی بد تکون میخورد می سون شروع کرد به گریه کردن
جونگکوک دسشو گرفت و گفت 👇🏻
جونگکوک: می سون!!!
می سون: بلههه
جونگکوک: با من ازدواج میکنیییی!
می سون: ارهههه
جونگکوک:(اشک خوشحالی)
هواپیما فرود اومد
و می سون خیالش راحت شد
جونگکوک بلندش کرد و جلوی همه Bوسش کرد
می سون هنگ کرد و بهش گفت 👇🏻
می سون: چرا جلوی همه اینکارو کردی
جونگکوک: مگه مشکلیه تو قراره زنم بشی
می سون:(بچم هنگید🤣)
چند هفته بعد
این چند هفته اون وو خیلی عصبی بود
سعی میکرد می سون رو ماله خودش کنه
جونگکوک هم این چند هفته داشت کارای عروسی رو انجام میداد
ولی جالبیش اینجا بود مینا و جیهوپ از قبل همو میشناختن و نامزد کردن
★پارت اخر فردا★
★تایم فدا همه، تاخیر★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 14
میرآ: عاااااااااااااییییییی (داد و گریه)
می سون: تحمل کن یکم دیگه مونده
میرآ: ااااااااااااااااااااااا (داد)
می سون: افرین ادامه بعده
(میدونم منحرف شدید🤣)
میرآ: هههههه هوووووو
می سون: تموم شد بچت به دنیا اومد
میرآ:(گریه خوشحالی)
می سون: بیا بغلش کن
جونگکوک: کارت عالیه عشقم
می سون: ممنون
جونگکوک:(لبخند)
میرآ: شما دوتا عاشق همین؟
جونگکوک: بله
می سون: بله
میرآ: خیلی بهم میاید
می سون: ممنون
همون لحظه هواپیما بجور تکون میخورد
می سون از ترس اشک ریخت چون فوبیا ارتفاع داشت
جونگکوک سعی میکرد دسشو بگیره اما نتونست
که یه صندلی پیدا کردن و نشستن ولی هواپیما خیلی بد تکون میخورد می سون شروع کرد به گریه کردن
جونگکوک دسشو گرفت و گفت 👇🏻
جونگکوک: می سون!!!
می سون: بلههه
جونگکوک: با من ازدواج میکنیییی!
می سون: ارهههه
جونگکوک:(اشک خوشحالی)
هواپیما فرود اومد
و می سون خیالش راحت شد
جونگکوک بلندش کرد و جلوی همه Bوسش کرد
می سون هنگ کرد و بهش گفت 👇🏻
می سون: چرا جلوی همه اینکارو کردی
جونگکوک: مگه مشکلیه تو قراره زنم بشی
می سون:(بچم هنگید🤣)
چند هفته بعد
این چند هفته اون وو خیلی عصبی بود
سعی میکرد می سون رو ماله خودش کنه
جونگکوک هم این چند هفته داشت کارای عروسی رو انجام میداد
ولی جالبیش اینجا بود مینا و جیهوپ از قبل همو میشناختن و نامزد کردن
★پارت اخر فردا★
★تایم فدا همه، تاخیر★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
۸.۸k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.