چشمان اربابم
پارت:19
به چشم های بستش نگاه کردم
داشتم موهاش رو نوازش میکردم
تو با من اروم میشی منم با برادرم
بعد از تحویل دادن تو نمیدونم باید چیکار کنم
با خودم اروم گفتم:
-ی زندگی اروم با برادرم
اما انگار تورو هم کنار خودم میخاستم!بدون تو چیکار میکردم!؟
یعنی بعد از اینکه ت مردی اصلا برادرم رو بهم میده
اما نمیتونم بهت بگم ک منو کیم فرستاده اعتمادت رو نسبت ب من از دست میدی
و منو ترک میکنی
اما نگم هم تورو میکشه
خدا نمیدونم
ب چشمای بستش نگاه کردم نمیدونم چرا اما گفتم:
-لازم نیست با اون چشما بهم نگاه کنی تا کلمه دوست دارم رو ازم بشنوی همین ک توی خواب هم بهت نگاه کنم میتونم بگم ک دوست دارم!
قرار نبود من دوست داشته باشم
اگر بخام عاشق تو باشم باید قید داداشم رو بزنم
اما این غیر ممکنه من فقط داداشم رو دارم
ببخشید اما باید ازت دور باشم نمیتونم من ب داداشم نیاز دارم
-ازت متنفرم کیم!
"ویو ادمین"
الان با خودتون میپرسین ک کیم تهیونگ اصلا از کجا اومد چرا از اول درموردش صحبتی نشد
اون کسی بود ک ات رو فرستاد پیش جئون
مهم نبود ک اگر دوست ات شماره این کار رو بهش میاد یا نه اون در هر صورت ی روز توی اون خونه حاضر میشد
برای اینکه جئون رو عاشق خودش بکنه و اونو بکشونه پیش کیم
اما چطور ممکن بود ک خودش هم عاشق اون ارباب ک روز اول کارش اون رو تا حد مرگ کتک زد بشه
قرارشون این نبود
اما ات ساده تر از این بود ک بخاطر کاری نزدیک ب کسی بشه
اما اینبار رو مجبور بود
گرچه ک خودش هم قرار بود عذاب بکشه
اون عاشق جئون شده بود
چ بخواد قبول کنه چ نه
"فلش بک"
×من حرفم رو گفتم حالا تو میمونی و جوابت برادرت واسه مردن زیادی کوچیکه
ات با چشمای اشکی بهش نگاه کرد
-چرا من؟ خیلی دختر دیگه هست ک میتونن این کار رو انجام بدن
×هیچکدوم از اونها مثل تو معصوم ب نظر نمیرسن تو خیلی خوب میتونی جئون رو خام خودت کنی
-برادرم رو بهم بدین قول میدم این کار رو انجام بدم
×نمیشه برادرت تا اون موقع مهمون من میمونه
"پایان فلش بک"
ات چاره ای غیر از قبول کردن حرف های کیم نداشت
هیچوقت نفهمید دلیل نفرت کیم چیه تلاشی هم برای فهمیدنش نکرد فقط میخاست سریع تر این بازی تمام بشه
[ادامش توی کامنتاست]
به چشم های بستش نگاه کردم
داشتم موهاش رو نوازش میکردم
تو با من اروم میشی منم با برادرم
بعد از تحویل دادن تو نمیدونم باید چیکار کنم
با خودم اروم گفتم:
-ی زندگی اروم با برادرم
اما انگار تورو هم کنار خودم میخاستم!بدون تو چیکار میکردم!؟
یعنی بعد از اینکه ت مردی اصلا برادرم رو بهم میده
اما نمیتونم بهت بگم ک منو کیم فرستاده اعتمادت رو نسبت ب من از دست میدی
و منو ترک میکنی
اما نگم هم تورو میکشه
خدا نمیدونم
ب چشمای بستش نگاه کردم نمیدونم چرا اما گفتم:
-لازم نیست با اون چشما بهم نگاه کنی تا کلمه دوست دارم رو ازم بشنوی همین ک توی خواب هم بهت نگاه کنم میتونم بگم ک دوست دارم!
قرار نبود من دوست داشته باشم
اگر بخام عاشق تو باشم باید قید داداشم رو بزنم
اما این غیر ممکنه من فقط داداشم رو دارم
ببخشید اما باید ازت دور باشم نمیتونم من ب داداشم نیاز دارم
-ازت متنفرم کیم!
"ویو ادمین"
الان با خودتون میپرسین ک کیم تهیونگ اصلا از کجا اومد چرا از اول درموردش صحبتی نشد
اون کسی بود ک ات رو فرستاد پیش جئون
مهم نبود ک اگر دوست ات شماره این کار رو بهش میاد یا نه اون در هر صورت ی روز توی اون خونه حاضر میشد
برای اینکه جئون رو عاشق خودش بکنه و اونو بکشونه پیش کیم
اما چطور ممکن بود ک خودش هم عاشق اون ارباب ک روز اول کارش اون رو تا حد مرگ کتک زد بشه
قرارشون این نبود
اما ات ساده تر از این بود ک بخاطر کاری نزدیک ب کسی بشه
اما اینبار رو مجبور بود
گرچه ک خودش هم قرار بود عذاب بکشه
اون عاشق جئون شده بود
چ بخواد قبول کنه چ نه
"فلش بک"
×من حرفم رو گفتم حالا تو میمونی و جوابت برادرت واسه مردن زیادی کوچیکه
ات با چشمای اشکی بهش نگاه کرد
-چرا من؟ خیلی دختر دیگه هست ک میتونن این کار رو انجام بدن
×هیچکدوم از اونها مثل تو معصوم ب نظر نمیرسن تو خیلی خوب میتونی جئون رو خام خودت کنی
-برادرم رو بهم بدین قول میدم این کار رو انجام بدم
×نمیشه برادرت تا اون موقع مهمون من میمونه
"پایان فلش بک"
ات چاره ای غیر از قبول کردن حرف های کیم نداشت
هیچوقت نفهمید دلیل نفرت کیم چیه تلاشی هم برای فهمیدنش نکرد فقط میخاست سریع تر این بازی تمام بشه
[ادامش توی کامنتاست]
۳۰.۶k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.