عشق اجباری 🩸🔪
عشق اجباری 🩸🔪
P8
تهیونگ ویو : من و مامان و بابا آماده شده بودیم و منتظر لیسا بودیم ک صدا پاشنه کفش از پله میاومد برگشتم دیدم لیسا واقعا لیسا خیلی خوشگل شده بود دلم براش رفت (منحرف نشید دوستان خواهر و برادر هستن)
تهیونگ:چقد خوشگل شدی کوچولو
لیسا: هییی من کوچولو نیستممممم
تهیونگ: تو همیشه برا من کوچولویی
لیسا: نهههه من فقط ۱ سال ازت کوچیک ترم
ب.ک: بچه دیر شد بچه ها راننده منتظره پاشید بریم
لیسا. تهیونگ: بریمممم
ویو ادمین: خب هر ۲ خانواده به مهمونی رسیدن و... همزمان باهم وارد شدن
م.ک: میگم اونا خانواده جعون نیستن
پ.ک: چرا خودشون
کوک: بابا اونا خانواده کیم نیستن؟
پ.ک: چرا پسرم خودشونن
وید ادمین: ببینین یک در وسط راه رو ک در مهمونیه و خانواده کیم سمت چپ اون در قرار دارن و خانواده جعون سمت راست اون در قرار دارن ک بدون هیچ حرفی هر ۲ خانواده همزمان وارد شدن مامان بابا کوک دست همو گرفته بودن و مامان و بابای تهیونگ هم اینطوری و کوک جنی، جنی بازوی کوک رو گرفته بود و لیسا هم بازوی تهیونگ وارد شدن رفتن پیش آقا پارک ک باهم حرف زدن و هر ۲ خانواده سر جاشون نشسته بودن
P8
تهیونگ ویو : من و مامان و بابا آماده شده بودیم و منتظر لیسا بودیم ک صدا پاشنه کفش از پله میاومد برگشتم دیدم لیسا واقعا لیسا خیلی خوشگل شده بود دلم براش رفت (منحرف نشید دوستان خواهر و برادر هستن)
تهیونگ:چقد خوشگل شدی کوچولو
لیسا: هییی من کوچولو نیستممممم
تهیونگ: تو همیشه برا من کوچولویی
لیسا: نهههه من فقط ۱ سال ازت کوچیک ترم
ب.ک: بچه دیر شد بچه ها راننده منتظره پاشید بریم
لیسا. تهیونگ: بریمممم
ویو ادمین: خب هر ۲ خانواده به مهمونی رسیدن و... همزمان باهم وارد شدن
م.ک: میگم اونا خانواده جعون نیستن
پ.ک: چرا خودشون
کوک: بابا اونا خانواده کیم نیستن؟
پ.ک: چرا پسرم خودشونن
وید ادمین: ببینین یک در وسط راه رو ک در مهمونیه و خانواده کیم سمت چپ اون در قرار دارن و خانواده جعون سمت راست اون در قرار دارن ک بدون هیچ حرفی هر ۲ خانواده همزمان وارد شدن مامان بابا کوک دست همو گرفته بودن و مامان و بابای تهیونگ هم اینطوری و کوک جنی، جنی بازوی کوک رو گرفته بود و لیسا هم بازوی تهیونگ وارد شدن رفتن پیش آقا پارک ک باهم حرف زدن و هر ۲ خانواده سر جاشون نشسته بودن
۴.۶k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.