𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝕻𝖆𝖗𝖙41
ویو ا/ت
شوگا صدام زد
شوگا: ا/ت
ا/ت: بله
شوگا: بعد از اینکه صبحونه خوردی بیا اتاق کارم باید راجب موضوعی باهات حرف بزنم
ا/ت: باشه
شوگا رفت طبقه بالا تو اتاق کارش
منم رفتم سمت قهو ساز و یه لته درست کردم
رفتم سمت پنجره و حیاط رو نگاه میکردم
بارون می اومد هوا به شدت ابری بود
یهو بیرون برا یک لحظه روشن شد و بعد صدای رعدو برق اومد
بهتر بود از کنار پنجره برم چون امنیت نداشت
نگاهی به لیوان توی دستم کردم یکم از لته مونده بود اونو خوردمو لیوانو گذاشتم تو سینک و رفتم سمت اتاق کار شوگا
در زدم
شوگا: بفرمایید
ا/ت: باهام کاری داشتی
شوگا: اره بیا بشین
رفتم و روی مبل نشستم اونم اومد زو مبل روبه روم نشست
شوگا: خوب میخوام یه چیزی رو بهت بگم
ا/ت: خوب بگو منتظرم
شوگا: خب راستش..........
با چیزی که گفت یه لحظه شوکه شدم
یعنی...............
𝕻𝖆𝖗𝖙41
ویو ا/ت
شوگا صدام زد
شوگا: ا/ت
ا/ت: بله
شوگا: بعد از اینکه صبحونه خوردی بیا اتاق کارم باید راجب موضوعی باهات حرف بزنم
ا/ت: باشه
شوگا رفت طبقه بالا تو اتاق کارش
منم رفتم سمت قهو ساز و یه لته درست کردم
رفتم سمت پنجره و حیاط رو نگاه میکردم
بارون می اومد هوا به شدت ابری بود
یهو بیرون برا یک لحظه روشن شد و بعد صدای رعدو برق اومد
بهتر بود از کنار پنجره برم چون امنیت نداشت
نگاهی به لیوان توی دستم کردم یکم از لته مونده بود اونو خوردمو لیوانو گذاشتم تو سینک و رفتم سمت اتاق کار شوگا
در زدم
شوگا: بفرمایید
ا/ت: باهام کاری داشتی
شوگا: اره بیا بشین
رفتم و روی مبل نشستم اونم اومد زو مبل روبه روم نشست
شوگا: خوب میخوام یه چیزی رو بهت بگم
ا/ت: خوب بگو منتظرم
شوگا: خب راستش..........
با چیزی که گفت یه لحظه شوکه شدم
یعنی...............
۷.۶k
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.