پارت ۱۵ بیمار دوست داشتنی
🖤که یهو دیدم خوابیده عجیبه چقدر زود خوابش برد منم باخودم گفتم حیفه خودم دمنوشروخوردم(اخی بچم حواسش هست اصراف نشه🥲)رفتم بغلش کردم پتو کشیدم رومون خوابیدم پیشش
پرش زمانی
از زبان ات پاشدم دیدم کوک داره با گوشیش ور
میره
کوک:ات بیدار شدی بیا بریم پایین که خیلی گشنمه
ات:خوب چرا بیدارم نکردی
کوک:دلم نیومد خیلی قشنگ خوابیده بودی
ات:میسی منم گشنمه بریم پایین
کوک:بریم
از زبان ات
رفتیم پایین نشستیم سر میز وای به به چه غذایی
معلوم بود کوک زوق زده به غذانگاه میکنه
منم خوشحال شدم
دد:خوب بچه ها یک هفته ی دیگه عقدتونه
ات کوک:واقعا خیلی خوبه
دد:من فردا میرم برای گرفتن تالار
کوک:میشه منم بیام
دد:آره حتما
کوک:ممنون
از زبان ات
غذارو خوردیم رفتیم اتاق نشستیم یه فیلم ترسناک ببینم
ات:میترسی کوک
کوک:نه چرا بترسم
ات:کوک یهو سرش رو برگردوند که یهو یه چیز وحشتناک اومد روتصوی داد زد رفت زیر پتو
ات:آخی میترسی
کوک:نه من فقط یه عنکبوت دیدم رو صقف
ات:باش توراست میگی
ات:بعد کلی خندیدن گرفتیم خوابیدیم
پرش زمانی صبح
ات:از خواب بیدار شدم رفتم تو هموم یه دوش گرفتم خیلی سرفه میکردم که یهو دیدم لای سرفه هام قطره های ....🖤
یعنی ات چیدیده
پرش زمانی
از زبان ات پاشدم دیدم کوک داره با گوشیش ور
میره
کوک:ات بیدار شدی بیا بریم پایین که خیلی گشنمه
ات:خوب چرا بیدارم نکردی
کوک:دلم نیومد خیلی قشنگ خوابیده بودی
ات:میسی منم گشنمه بریم پایین
کوک:بریم
از زبان ات
رفتیم پایین نشستیم سر میز وای به به چه غذایی
معلوم بود کوک زوق زده به غذانگاه میکنه
منم خوشحال شدم
دد:خوب بچه ها یک هفته ی دیگه عقدتونه
ات کوک:واقعا خیلی خوبه
دد:من فردا میرم برای گرفتن تالار
کوک:میشه منم بیام
دد:آره حتما
کوک:ممنون
از زبان ات
غذارو خوردیم رفتیم اتاق نشستیم یه فیلم ترسناک ببینم
ات:میترسی کوک
کوک:نه چرا بترسم
ات:کوک یهو سرش رو برگردوند که یهو یه چیز وحشتناک اومد روتصوی داد زد رفت زیر پتو
ات:آخی میترسی
کوک:نه من فقط یه عنکبوت دیدم رو صقف
ات:باش توراست میگی
ات:بعد کلی خندیدن گرفتیم خوابیدیم
پرش زمانی صبح
ات:از خواب بیدار شدم رفتم تو هموم یه دوش گرفتم خیلی سرفه میکردم که یهو دیدم لای سرفه هام قطره های ....🖤
یعنی ات چیدیده
۱۴.۴k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.