رز سیاه پارت سوم
#رزسیاه #پارتسوم
خمیازه میکشم-بلند میشم-
ببخشید..ولی من نیاز به استراحت دارم..شماهم همینطور!
نامجون-راست میگین...بچه ها بریم و برای فردا انرژی جمع کنیم!....فایتینگ!میخندم-
میریم تو اتاق هامون-
لیلی-میخندم-..شب خوش..
میرم تو پله ها که برم بالا-
جونگ کوک-سریع میام پایین-با لیلی برخورد میکنم-
لیلی- با کوک برخورد میکنم -سرخ سرخ میشم-ببخشید...شب خوش..
سریع رد میشم و میرم تو اتاقم-
لباسام رو عوض میکنم و میرم تو تختم-
ذوق- خانم پارک لیلی..دیدی بلخره به آرزوت رسیدی!
گوشیم رو برمیدارم و چک میکنم- به غیر از حال و احوالپرسی های مامانم هیچ پیام دیگهای نبود!
جواب پیام های مامانم رو میدم و کم کم میخوابم-
جونگ کوک-میرم تو اتاقم و میرم تو تختم-
به اتفاقات امروز فکر میکنم و میخوابم-
صبح میشه- با بوی غذا از خواب بلند میشم-
لیلی-وقتی از خواب پاشدم اولین کاری که کردم درست کردن یه صبحونه برای اعضا بود-
پیش خودم گفتم که اونا هم نیاز به انرژی دارن-
نامجون و تمام اعضا بلند شدن کم کم اومدن پایین-
همه با ذوق به سفره نگاه میکردند-
جیمین گفت:ممنون خانم پارک..لازم نبود انقدر زحمت بکشید!
لیلی-کاری نکردم...بخورید..نیاز به انرژی دارید..
نشستم سر میز- متوجه شدم که جونگ کوک نیومده-بلند میشم و میرم دم اتاق کوک-
در میزنم- آقای جونگ کوک!...
کوک- در رو باز میکنم- بله؟!...نگاه بهت-
لیلی-بخشید ..مزاحم شدم میخواستم بگم صبحونه حاضره...میل ندارید؟!
کوک- چرا..فقط منتطر بودم یکی بیاد و بهم بگه که شما انجام دادی..نگاه بهت-
لیلی-خیلی خب..پس ..من میرم...میرم پایین-
کوک-پشت سر لیلی میرم پایین-و بغل دستش میشینم-از صبحونه میخورم -
جیهوپ- ممنون..عالی بود...خیلی زحمت کشیدید!
بچه ها..من میرم حاضر بشم برای تمرین..
تمام اعضا تشکر میکنن ولی تهیونگ و جونگ کوک هنوز سر میز نشستن-
کم نم میز رو جمع میکنم و موهامو میبندم-
تهیونگ-کمک میکنم که میز زودتر تمیز بشه-
نگاه بهت-خب...شما هم سر تمرین میاید؟!
لیلی- بله میام جونگ کوک- عالیه..پس کم کم میریم تو سالن تمرین...
تهیونگ- شماها برید،منم کم کم میام...
جونگ کوک-دستم رو میزارم رو شونت-
از این طرف لطفا! میریم به سمت سالن-
لیلی- کم کم موهام باز میشه-
جونگ کوک-
میریم تو سالن-
متوجه موهای لیلی میشم- لیلی! چیز یعنی...خانم پارک..موهاتون!
نگاه به موهات-
لیلی- راحت باش..بهم بگو لیلی..
موهامو باز میکنم و دوباره میبندم-
ممنون که بهم گفتی..اقای کوک!
میخندم-
کوک-تک خنده-خیلی خب ...پس توهم بگو کوکی یا کوک..نگاه بهت-
لیلی- باشه...برو به تمرینت برس..
کوک-میرم و وایمیسم کنار پسرا-
میشینم رو صندلی- با اشتیاق به پسرا نگاه میکنم-
تهیونگ- میام تو سالن-آهنگ رو میزارم-
پسرا- کم کم شروع میکنیم- بکوب ۳ ساعت تمرین میکنیم-
و.....
خمیازه میکشم-بلند میشم-
ببخشید..ولی من نیاز به استراحت دارم..شماهم همینطور!
نامجون-راست میگین...بچه ها بریم و برای فردا انرژی جمع کنیم!....فایتینگ!میخندم-
میریم تو اتاق هامون-
لیلی-میخندم-..شب خوش..
میرم تو پله ها که برم بالا-
جونگ کوک-سریع میام پایین-با لیلی برخورد میکنم-
لیلی- با کوک برخورد میکنم -سرخ سرخ میشم-ببخشید...شب خوش..
سریع رد میشم و میرم تو اتاقم-
لباسام رو عوض میکنم و میرم تو تختم-
ذوق- خانم پارک لیلی..دیدی بلخره به آرزوت رسیدی!
گوشیم رو برمیدارم و چک میکنم- به غیر از حال و احوالپرسی های مامانم هیچ پیام دیگهای نبود!
جواب پیام های مامانم رو میدم و کم کم میخوابم-
جونگ کوک-میرم تو اتاقم و میرم تو تختم-
به اتفاقات امروز فکر میکنم و میخوابم-
صبح میشه- با بوی غذا از خواب بلند میشم-
لیلی-وقتی از خواب پاشدم اولین کاری که کردم درست کردن یه صبحونه برای اعضا بود-
پیش خودم گفتم که اونا هم نیاز به انرژی دارن-
نامجون و تمام اعضا بلند شدن کم کم اومدن پایین-
همه با ذوق به سفره نگاه میکردند-
جیمین گفت:ممنون خانم پارک..لازم نبود انقدر زحمت بکشید!
لیلی-کاری نکردم...بخورید..نیاز به انرژی دارید..
نشستم سر میز- متوجه شدم که جونگ کوک نیومده-بلند میشم و میرم دم اتاق کوک-
در میزنم- آقای جونگ کوک!...
کوک- در رو باز میکنم- بله؟!...نگاه بهت-
لیلی-بخشید ..مزاحم شدم میخواستم بگم صبحونه حاضره...میل ندارید؟!
کوک- چرا..فقط منتطر بودم یکی بیاد و بهم بگه که شما انجام دادی..نگاه بهت-
لیلی-خیلی خب..پس ..من میرم...میرم پایین-
کوک-پشت سر لیلی میرم پایین-و بغل دستش میشینم-از صبحونه میخورم -
جیهوپ- ممنون..عالی بود...خیلی زحمت کشیدید!
بچه ها..من میرم حاضر بشم برای تمرین..
تمام اعضا تشکر میکنن ولی تهیونگ و جونگ کوک هنوز سر میز نشستن-
کم نم میز رو جمع میکنم و موهامو میبندم-
تهیونگ-کمک میکنم که میز زودتر تمیز بشه-
نگاه بهت-خب...شما هم سر تمرین میاید؟!
لیلی- بله میام جونگ کوک- عالیه..پس کم کم میریم تو سالن تمرین...
تهیونگ- شماها برید،منم کم کم میام...
جونگ کوک-دستم رو میزارم رو شونت-
از این طرف لطفا! میریم به سمت سالن-
لیلی- کم کم موهام باز میشه-
جونگ کوک-
میریم تو سالن-
متوجه موهای لیلی میشم- لیلی! چیز یعنی...خانم پارک..موهاتون!
نگاه به موهات-
لیلی- راحت باش..بهم بگو لیلی..
موهامو باز میکنم و دوباره میبندم-
ممنون که بهم گفتی..اقای کوک!
میخندم-
کوک-تک خنده-خیلی خب ...پس توهم بگو کوکی یا کوک..نگاه بهت-
لیلی- باشه...برو به تمرینت برس..
کوک-میرم و وایمیسم کنار پسرا-
میشینم رو صندلی- با اشتیاق به پسرا نگاه میکنم-
تهیونگ- میام تو سالن-آهنگ رو میزارم-
پسرا- کم کم شروع میکنیم- بکوب ۳ ساعت تمرین میکنیم-
و.....
۲.۸k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.