Delusionپارت¹²
Delusionپارت¹²
...
+کوک برو اونور(آروم)
ابرو هاشو بالا انداخت
کوک:نرم میخوای چیکار کنی
+کوک!
کوک:خفه شو بچه رو بیدار میکنی
میخواستم حلش بدم که نتونستم
کوک:زورت بهم نمیرسه کوچولو
مچ دستمو گرفت برد تو اتاق
کوک:تهیونگ بهت زل زده بود؟
+ن..نه
کوک:دروغ نگو خودم دیدم عین چی بهت زل زده بود
چیزی نگفتم
کوک:دوسش داری؟
+دیونه شدی ازش متنفرم
میخواستم برم که
کوک:خوبه پس سوهو رو دوست داری
+چ..چی؟
کوک:میدونستم
یهو رفت بیرون
+جونگ کوک کجا میری؟
اهمیتی بهم نداد رفت
دلشوره داشتم نکنه...نه اون نمیتونه همچین کاری کنه
صبح*
داشتم با لوکا بازی میکردم هرکاری میکردم ذوق میکرد و میخندید صدای در اومد چشمم به پاهای کوک خورد که خونی بود لوکا رو بغل کردم جرعت نداشتم برگردم
در گوشم گفت
کوک:کشمتش!
بغضم گرفت گریه کردم
کوک:اشکاتو پاک کن نمیخوام واسه اون گریه کنی..
و رفت تو اتاق
...
پارت¹²
حمایت؟
چطور بود؟
...
+کوک برو اونور(آروم)
ابرو هاشو بالا انداخت
کوک:نرم میخوای چیکار کنی
+کوک!
کوک:خفه شو بچه رو بیدار میکنی
میخواستم حلش بدم که نتونستم
کوک:زورت بهم نمیرسه کوچولو
مچ دستمو گرفت برد تو اتاق
کوک:تهیونگ بهت زل زده بود؟
+ن..نه
کوک:دروغ نگو خودم دیدم عین چی بهت زل زده بود
چیزی نگفتم
کوک:دوسش داری؟
+دیونه شدی ازش متنفرم
میخواستم برم که
کوک:خوبه پس سوهو رو دوست داری
+چ..چی؟
کوک:میدونستم
یهو رفت بیرون
+جونگ کوک کجا میری؟
اهمیتی بهم نداد رفت
دلشوره داشتم نکنه...نه اون نمیتونه همچین کاری کنه
صبح*
داشتم با لوکا بازی میکردم هرکاری میکردم ذوق میکرد و میخندید صدای در اومد چشمم به پاهای کوک خورد که خونی بود لوکا رو بغل کردم جرعت نداشتم برگردم
در گوشم گفت
کوک:کشمتش!
بغضم گرفت گریه کردم
کوک:اشکاتو پاک کن نمیخوام واسه اون گریه کنی..
و رفت تو اتاق
...
پارت¹²
حمایت؟
چطور بود؟
۹.۹k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.