زندگی مخفی پارت شصت و سه
#زندگی_مخفی
پارت ۶۳
اهیون:پسرا جیمین چشماشو داره باز میکنه
یونگی از جاش بلند شد رفت کنار تخت جیمین نشست و دست جیمین و گرفت و شروع کرد به گریه کردن:ج...جی.جیمین....منو...منو....ببخش ...باید بیشتر از اینا مراقبت میبودم
جیمین آروم ماسک اکسیژن رو از روی صورتش میاره پایین و دست یونگی رو میبره جلوی لبش و میبوستش:یونگی تو تا الان هم خیلی خوب مراقبم بودی ممنونم که هستی و ببخشید که نگرانتون کردم
اهیون:یونگی اون الان نمیتونه زیاد حرف بزنه
چون اون تراشه واقعا روی بدنش تاثیر گذاشته
ولی جیمین یه سوال ازت داریم
جیمین: جانم
جونگکوک:اجازه خارج کردن تراشه رو بهمون میدی ؟
چون ما باید این اجازه رو از تو داشته باشیم....
جیمین:من خیلی دوست دارم که سریع این کارو بکنید
و ممنون میشم
هوسوک:اخیون اگه الان آرام بخش بزنی بهش حالش بد میشه ؟؟
اهیون:بزارید یه چند ساعت که کاملا هوشیاریش رو بدست آورد بعد دوباره بچه رو بخوابونید
همه سری تکون دادن و از اتاق رفتم بیرون به جز یونگی و جونگکوک
جونگکوک:جیمین همه اینا تقصیر منه
من من کسی بودم که با هیونجین این کارو یاد دادم همش تقصیر منه
جیمین:نه کوک اینا کار تو نیست تو اون موقع نمیدونستی که تو آینده قراره بری توی ساید مخالف
و اینکه ازتون ممنونم. که نجاتم دادید
جیمین سرفه کرد و بقیه ی حرفشو خورد
یونگی:از تونل وحشت چیزی یادت میاد
جیمین:بله لحظه به لحظه
یونگی همون لحظه سرخ شده به جونگ کوک نگاه کرد
جونگکوک:چیه خودت انجام دادی
یونگی:ولی تو گفتی
جیمین:بچه ها مهم نیست من خوشحالم که اولین کیسمون اینطوری بود
یونگی ماسک اکسیژن جیمین رو گذاشت روی دهنش و بوسه ای بر پیشونیش زد
جونگ کوک بی صدا در اتاق رو باز کرد و اومد بیرون
جونگکوک:خب تا چند ساعت دیگه چیکار کنیم
تهیونگ:بچه ها این چند روزه بدون وجود ما چهارتا چیکارا کردید
هوسوک :ما خب.....
پارت ۶۳
اهیون:پسرا جیمین چشماشو داره باز میکنه
یونگی از جاش بلند شد رفت کنار تخت جیمین نشست و دست جیمین و گرفت و شروع کرد به گریه کردن:ج...جی.جیمین....منو...منو....ببخش ...باید بیشتر از اینا مراقبت میبودم
جیمین آروم ماسک اکسیژن رو از روی صورتش میاره پایین و دست یونگی رو میبره جلوی لبش و میبوستش:یونگی تو تا الان هم خیلی خوب مراقبم بودی ممنونم که هستی و ببخشید که نگرانتون کردم
اهیون:یونگی اون الان نمیتونه زیاد حرف بزنه
چون اون تراشه واقعا روی بدنش تاثیر گذاشته
ولی جیمین یه سوال ازت داریم
جیمین: جانم
جونگکوک:اجازه خارج کردن تراشه رو بهمون میدی ؟
چون ما باید این اجازه رو از تو داشته باشیم....
جیمین:من خیلی دوست دارم که سریع این کارو بکنید
و ممنون میشم
هوسوک:اخیون اگه الان آرام بخش بزنی بهش حالش بد میشه ؟؟
اهیون:بزارید یه چند ساعت که کاملا هوشیاریش رو بدست آورد بعد دوباره بچه رو بخوابونید
همه سری تکون دادن و از اتاق رفتم بیرون به جز یونگی و جونگکوک
جونگکوک:جیمین همه اینا تقصیر منه
من من کسی بودم که با هیونجین این کارو یاد دادم همش تقصیر منه
جیمین:نه کوک اینا کار تو نیست تو اون موقع نمیدونستی که تو آینده قراره بری توی ساید مخالف
و اینکه ازتون ممنونم. که نجاتم دادید
جیمین سرفه کرد و بقیه ی حرفشو خورد
یونگی:از تونل وحشت چیزی یادت میاد
جیمین:بله لحظه به لحظه
یونگی همون لحظه سرخ شده به جونگ کوک نگاه کرد
جونگکوک:چیه خودت انجام دادی
یونگی:ولی تو گفتی
جیمین:بچه ها مهم نیست من خوشحالم که اولین کیسمون اینطوری بود
یونگی ماسک اکسیژن جیمین رو گذاشت روی دهنش و بوسه ای بر پیشونیش زد
جونگ کوک بی صدا در اتاق رو باز کرد و اومد بیرون
جونگکوک:خب تا چند ساعت دیگه چیکار کنیم
تهیونگ:بچه ها این چند روزه بدون وجود ما چهارتا چیکارا کردید
هوسوک :ما خب.....
۳.۴k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.