فصل دوم پارت 74 ازدواج اجباری
فصل دوم پارت 74 ازدواج اجباری
★ویو شوگا★
< وقتی ا/ت گفت منو نمیخواد عصابم خیلی بهم ریخت پس دزدیدمش و بردمش به خونه که دور از شهر نیونجین هم سپردم پست مامان بابام و مامان بابای ا/ت و پرستارش و بهشون گفتم منو ا/ت داریم میریم به یه سفر طولانی >
★ویو ا/ت★
< بهوش امدم دیدم روی یه تختم بلند شدم دیدم شوگا امد داخل >
× خوبی
-توع عوضی منو اوردی اینجا
× هعی هعی اروم
- تو روانییییی
× اره دیونهی تو
- شوگا منو بزار برم
× نه نه بیبی تا ادم نشی جایی نمیری
- حالم ازت بهم میخوره
× الان اینو میگی بعداً پشیمون میشی
- نمیشم
× لباسات داخل کمدن
- گمشو بیرون
× چشم بیب
♪ادمینتون♪ ا/ت رفت به دوش گرفت لباس راحتی پوشید (عکسمیزارم) رفت پایین دید شوگا روی مبل نشسته و داره فیلم میبینه
- نیونجین چی ها بچمو میخوای چیکار کنی؟
× پیش مامان بابامونه جاش عالی
- بهشون گفتی کجاییم؟
× امدیم سفر
- خیلی کثافتی
× نگاه دارم باهات خوب رفتار میکنم توعم همین کار رو کن فهمیدی وگرنه برات بد میشه
- شوگا چرا منو ول نمیکنی چرا دست از سرم برنمیداری
× چون عاشقتم
- دروغ میگی مثل صگ
× هرجور دوست داری فکر کن
﴿ ا/ت میشینه روی مبل و شوگا میره کنارش بغلش میکنه و ا/ت ریکشنی نشون نمیده ﴾
- میرم بخوابم
× گرسنت نیست؟
- عوم
× بیا بریم غذا درست کنیم
- سفارش میدیم
× یک ساعت دیگه میرسه
- یه جوری حرف میرنی انگار دور از شهریم الان میرسه
× واقعا دور از شهر
- چی !؟
× دور شهره
- خدا ازت نگذره
× .خنده.
- مرگ
﴿ غذا میخورن و میرن بخواب که یک ساعت سر اینکه اتاقا جدا باشه و جدا نباشه دعوا میگیرن و اخر پیش هم مبخوابن و شوگا ا/ت رو بغل میکنه و میخواب ﴾
★ویو شوگا★
< وقتی ا/ت گفت منو نمیخواد عصابم خیلی بهم ریخت پس دزدیدمش و بردمش به خونه که دور از شهر نیونجین هم سپردم پست مامان بابام و مامان بابای ا/ت و پرستارش و بهشون گفتم منو ا/ت داریم میریم به یه سفر طولانی >
★ویو ا/ت★
< بهوش امدم دیدم روی یه تختم بلند شدم دیدم شوگا امد داخل >
× خوبی
-توع عوضی منو اوردی اینجا
× هعی هعی اروم
- تو روانییییی
× اره دیونهی تو
- شوگا منو بزار برم
× نه نه بیبی تا ادم نشی جایی نمیری
- حالم ازت بهم میخوره
× الان اینو میگی بعداً پشیمون میشی
- نمیشم
× لباسات داخل کمدن
- گمشو بیرون
× چشم بیب
♪ادمینتون♪ ا/ت رفت به دوش گرفت لباس راحتی پوشید (عکسمیزارم) رفت پایین دید شوگا روی مبل نشسته و داره فیلم میبینه
- نیونجین چی ها بچمو میخوای چیکار کنی؟
× پیش مامان بابامونه جاش عالی
- بهشون گفتی کجاییم؟
× امدیم سفر
- خیلی کثافتی
× نگاه دارم باهات خوب رفتار میکنم توعم همین کار رو کن فهمیدی وگرنه برات بد میشه
- شوگا چرا منو ول نمیکنی چرا دست از سرم برنمیداری
× چون عاشقتم
- دروغ میگی مثل صگ
× هرجور دوست داری فکر کن
﴿ ا/ت میشینه روی مبل و شوگا میره کنارش بغلش میکنه و ا/ت ریکشنی نشون نمیده ﴾
- میرم بخوابم
× گرسنت نیست؟
- عوم
× بیا بریم غذا درست کنیم
- سفارش میدیم
× یک ساعت دیگه میرسه
- یه جوری حرف میرنی انگار دور از شهریم الان میرسه
× واقعا دور از شهر
- چی !؟
× دور شهره
- خدا ازت نگذره
× .خنده.
- مرگ
﴿ غذا میخورن و میرن بخواب که یک ساعت سر اینکه اتاقا جدا باشه و جدا نباشه دعوا میگیرن و اخر پیش هم مبخوابن و شوگا ا/ت رو بغل میکنه و میخواب ﴾
۱۷.۳k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.