عشق دنباله دار 《☆》پارت۱۸
عشق دنباله دار 《☆》پارت۱۸
تا خواستم چیزی بگم صدا اومد دستشو کشیدم
رفتیم توی سردخانه لابه لای کالا ها قائم شدیم که صدا دوتا مرد اومد
*کسی اونجاست
٪چیشده
*فک کردم کسی داخله
٪آخه عقل کل کدوم آدمی میره توی سرد خونه
*راست میگیا
٪احمق در سردخانه رو فقط کن و زود بیا
*باشه
در رو قفل کرد و رفت
ارا:هوففف چیکار کنیم حالا
ته:جنابالی ما رو ور داشتی آوردی سردخانه خودتم نجاتمون بده یخ نزنیم
ارا:ی دیقه ساکت میشی
ته:چرا اومدی اینجا ها
ارا:به تو چه آخه
ته:از سرما میریم
ارا:مگه فیلمه
ته:هوفف منکه داره سردم میشه
ارا:چقد سوسولی وایسا ببینم چیکار میتونم بکنم
ته:...
خودم کم بودم این پسره فوضولم اضافه شد جون وو و لیا وقتی ببینن ما نیستیم حتما میان دنبالمون دیگه فقط باید صبر کنیم ماجرا رو به پسره گفتم نگران نشه
فلش بک به ۴ ساعت بعد:
رسما داشتیم یخ میزدیم دیگه بدنم بی حس شده بود ی پتو بود که باهم کشیده بودیم
ارا:آهای پسره/بی حس
ته:اسمم تهیونگه/بی حس
(کلا بی حس حرف میزنن چون خیلی سرده )
ارا:حالا هر چی..نخوابیا باشه
ته:چرا
ارا:......
ته:اشکال ندارع دیگه نمیتونم تحمل ندارم
ارا:چیو
ته:...هرچی که تو زندگیمه
ارا:بازم باید...باید زنده بمونی حداقل اینطوری نمیر
و سیاهی مطلق......
.
.
.
.
.
؟:دخترم ارا
مامان
؟:خوبی دخترم
مامان لطفا برگرد پیشم لطفا خواهش میکنم
؟:من..من نمیتونم دخترم من مردم
نه هق هق مامان هق هق هق لطفا برگرد اروخدااا من دیگه نمیتونم توان ندارم
؟:دخترم لطفا ناامید نشو
مامانننن هق هق هق
؟:عروسکم فعلا تو باید بری
مامان بزار پیشت بمونم لطفا
؟:دوست دارم دخترم
هق هق مامان منم دوست دارم هق هق هق
؟:بیدار شو ارا بيدار شو
نههههه مامان لطفا نرو مامان نهههه
.
.
.
ارا:مامان نرو مامانن نهههه/گریه
ارا:مامان نهه/گریه دستشو گزاشته رو سرش
ته:ارا خوبی
ارا:/همینطوری گریه میکنه
ته:ارا
ارا:چیه/سرشو آورد بالا
ته:خوبی
ارا:خوبم
اشکام رو پاک کردم
ارا:لیا کو
ته:رفتن داروهاتو بخرن الان میان
ارا:باشه/سرد
که لیا اومد
لیا:ارا جونم خوبی
بغلم کرد و جدا شد
ارا:خوبم چرا انقد دیر کردین
لیا:یه مشکلی پیش اومد
ارا:بابام چی
لیا:اجوما زنگ زد گفت بابات فهمیده خونه نیستی خیلی عصبانیه
ارا:به پرستار بگو بیاد
لیا:باشه
پرستار اومد مرخص شدم جلو بیمارستان بودیم که جون وو اومد
+ارا خوبی
ارا:خوبم سریع منو برسون خونه
+باشه بیا سوار شو با کمک لیا و جون وو سوار شدم
لیا:شما نمیاین؟/با تهیونگه
ته:.........
.
.
.
ببخشید ۲هفته نبودم به نت دسترسی نداشتم ولی تو این مدت کلی ایده برای نوشتن پیدا کردم کههههه نگو....هروقت نت پیدا کردم براتون میزارم الانم به نت همسایه وصلم خب دیگه از فیک لذت ببرید ماچ به کلتون💋🥄
تا خواستم چیزی بگم صدا اومد دستشو کشیدم
رفتیم توی سردخانه لابه لای کالا ها قائم شدیم که صدا دوتا مرد اومد
*کسی اونجاست
٪چیشده
*فک کردم کسی داخله
٪آخه عقل کل کدوم آدمی میره توی سرد خونه
*راست میگیا
٪احمق در سردخانه رو فقط کن و زود بیا
*باشه
در رو قفل کرد و رفت
ارا:هوففف چیکار کنیم حالا
ته:جنابالی ما رو ور داشتی آوردی سردخانه خودتم نجاتمون بده یخ نزنیم
ارا:ی دیقه ساکت میشی
ته:چرا اومدی اینجا ها
ارا:به تو چه آخه
ته:از سرما میریم
ارا:مگه فیلمه
ته:هوفف منکه داره سردم میشه
ارا:چقد سوسولی وایسا ببینم چیکار میتونم بکنم
ته:...
خودم کم بودم این پسره فوضولم اضافه شد جون وو و لیا وقتی ببینن ما نیستیم حتما میان دنبالمون دیگه فقط باید صبر کنیم ماجرا رو به پسره گفتم نگران نشه
فلش بک به ۴ ساعت بعد:
رسما داشتیم یخ میزدیم دیگه بدنم بی حس شده بود ی پتو بود که باهم کشیده بودیم
ارا:آهای پسره/بی حس
ته:اسمم تهیونگه/بی حس
(کلا بی حس حرف میزنن چون خیلی سرده )
ارا:حالا هر چی..نخوابیا باشه
ته:چرا
ارا:......
ته:اشکال ندارع دیگه نمیتونم تحمل ندارم
ارا:چیو
ته:...هرچی که تو زندگیمه
ارا:بازم باید...باید زنده بمونی حداقل اینطوری نمیر
و سیاهی مطلق......
.
.
.
.
.
؟:دخترم ارا
مامان
؟:خوبی دخترم
مامان لطفا برگرد پیشم لطفا خواهش میکنم
؟:من..من نمیتونم دخترم من مردم
نه هق هق مامان هق هق هق لطفا برگرد اروخدااا من دیگه نمیتونم توان ندارم
؟:دخترم لطفا ناامید نشو
مامانننن هق هق هق
؟:عروسکم فعلا تو باید بری
مامان بزار پیشت بمونم لطفا
؟:دوست دارم دخترم
هق هق مامان منم دوست دارم هق هق هق
؟:بیدار شو ارا بيدار شو
نههههه مامان لطفا نرو مامان نهههه
.
.
.
ارا:مامان نرو مامانن نهههه/گریه
ارا:مامان نهه/گریه دستشو گزاشته رو سرش
ته:ارا خوبی
ارا:/همینطوری گریه میکنه
ته:ارا
ارا:چیه/سرشو آورد بالا
ته:خوبی
ارا:خوبم
اشکام رو پاک کردم
ارا:لیا کو
ته:رفتن داروهاتو بخرن الان میان
ارا:باشه/سرد
که لیا اومد
لیا:ارا جونم خوبی
بغلم کرد و جدا شد
ارا:خوبم چرا انقد دیر کردین
لیا:یه مشکلی پیش اومد
ارا:بابام چی
لیا:اجوما زنگ زد گفت بابات فهمیده خونه نیستی خیلی عصبانیه
ارا:به پرستار بگو بیاد
لیا:باشه
پرستار اومد مرخص شدم جلو بیمارستان بودیم که جون وو اومد
+ارا خوبی
ارا:خوبم سریع منو برسون خونه
+باشه بیا سوار شو با کمک لیا و جون وو سوار شدم
لیا:شما نمیاین؟/با تهیونگه
ته:.........
.
.
.
ببخشید ۲هفته نبودم به نت دسترسی نداشتم ولی تو این مدت کلی ایده برای نوشتن پیدا کردم کههههه نگو....هروقت نت پیدا کردم براتون میزارم الانم به نت همسایه وصلم خب دیگه از فیک لذت ببرید ماچ به کلتون💋🥄
۲.۸k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.