من فقط یک زنم
من فقط یک زنم
I'm just a woman (◍•ᴗ•◍)❤
پارت ¹⁷
که پدر ات با راحتی بلند شد و گفت
پ.ات: من قبول میکنم
مادر ات که تو آشپزخونه بود همه چیرو شنید و بغض کرده بود
شوهری که عاشقش بود با یه زن هرزه ازدواج میکنه
ات نگاهی وحشتناک به پدرش انداخت
ات: متاسفم پدر
و رفت
فیلیپ : ات اتتت صبر کن منم اومدم
ویو ات
از حرفی که پدرم زد اشک ریختم رفتم بیرون فیلیپ اومد شونمو گرفت
برم گردوند
فیلیپ : ات نگران نباش توهنوز سنی نداری که به این جور چیزا فکر کنی
فعلا بیا بریم ستاره ها رو تماشا کنیم
و بغلش کرد و اشگاشو پاک کرد
فیلیپ : کیوت من
ات: گریه
فیلیپ: گریه نکن دیگه
I'm just a woman (◍•ᴗ•◍)❤
پارت ¹⁷
که پدر ات با راحتی بلند شد و گفت
پ.ات: من قبول میکنم
مادر ات که تو آشپزخونه بود همه چیرو شنید و بغض کرده بود
شوهری که عاشقش بود با یه زن هرزه ازدواج میکنه
ات نگاهی وحشتناک به پدرش انداخت
ات: متاسفم پدر
و رفت
فیلیپ : ات اتتت صبر کن منم اومدم
ویو ات
از حرفی که پدرم زد اشک ریختم رفتم بیرون فیلیپ اومد شونمو گرفت
برم گردوند
فیلیپ : ات نگران نباش توهنوز سنی نداری که به این جور چیزا فکر کنی
فعلا بیا بریم ستاره ها رو تماشا کنیم
و بغلش کرد و اشگاشو پاک کرد
فیلیپ : کیوت من
ات: گریه
فیلیپ: گریه نکن دیگه
۶.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.