قلدر مهربون
ویو کوک.مثل همیشه سوژه ی جدید اومده بود مدرسه اسمش کیم تهیونگ بود و پدر و مادر نداشت ، قیافش رو ندیدم.همینجوری تو کلاس داشتم با بچه ها حرف می زدم که یه نفر وارد کلاس شد فکر کنم خودش بود سوژه ی جدید ولی قیافه ی کیوتی داشت
همینجوری با بچه ها با پوزخند بهش زول زدیم که اومد و آروم نشست رو یه صندلی که رفتم پیشش.
کوک.های سوژه ی جدید
ته با مظلومیت زیاد و کیوت بهش زول زد
کوک.فکر کنم لالی هع قراره خوش بگذره و کوک رفت سر جاش نشست
فلش بک به زنگ آخر وقتی می رن خونه
کوک نشسته بود رو دیوار دام و به هم دستاش که ته رو کتک می زدن نگاه می کرد اولین بار بود که می خواست داد بزنه و بگه بسه ولی سعی می کرد صدای درونش رو ساکت کنه و به اونا نگاه کنه
فلش بک یه ۱ هفته بعد (کوک این ۱ هفته تهیونگ رو فقط اذیت کرده ولی فقط سربه سرش ،ذاشته از دلش نمی یومد بزنتش)
ویو کوک.وارد حیاط مدرسه شدم که دیدم همه ی بچه ها یه جا جمع شدنبا سرعت رفتم پیششون که متوجه شدم یه پسر دیگه داره ته رو می زنه حمله ور شدم روز و یه مشت مهمون صورتش کردم و بعد محکم از دست ته گرفتم و با خودم بردم سمت حیاط پشتی و هولش دادم که تکیه داد به دیوار
کوک.نمی خوای از خودت دفاع کنی؟می خوای همینجوری کتک بخوری اگه من نبودم ممکن بود بمیری(داد)
ته.ولی خودت جزو همونایی که کتکم می زنه(بغض و داد)
کوک نزدیک ته می شه و کنار گوشش می گه.کاش منم اون روز به حرف دلم گوش می دادم و بعد نزدیک لبای کوک شد و شروع کرد به مک زدن لبای ته و بعد ۱ مین ازش جدا شد و به چشماش زول زد.ولی این بار به حرف دلم گوش دادم بیبی تایگر
☆میدونم کوتاهه☆
☆نظرتون چیه از ویس برم؟☆
همینجوری با بچه ها با پوزخند بهش زول زدیم که اومد و آروم نشست رو یه صندلی که رفتم پیشش.
کوک.های سوژه ی جدید
ته با مظلومیت زیاد و کیوت بهش زول زد
کوک.فکر کنم لالی هع قراره خوش بگذره و کوک رفت سر جاش نشست
فلش بک به زنگ آخر وقتی می رن خونه
کوک نشسته بود رو دیوار دام و به هم دستاش که ته رو کتک می زدن نگاه می کرد اولین بار بود که می خواست داد بزنه و بگه بسه ولی سعی می کرد صدای درونش رو ساکت کنه و به اونا نگاه کنه
فلش بک یه ۱ هفته بعد (کوک این ۱ هفته تهیونگ رو فقط اذیت کرده ولی فقط سربه سرش ،ذاشته از دلش نمی یومد بزنتش)
ویو کوک.وارد حیاط مدرسه شدم که دیدم همه ی بچه ها یه جا جمع شدنبا سرعت رفتم پیششون که متوجه شدم یه پسر دیگه داره ته رو می زنه حمله ور شدم روز و یه مشت مهمون صورتش کردم و بعد محکم از دست ته گرفتم و با خودم بردم سمت حیاط پشتی و هولش دادم که تکیه داد به دیوار
کوک.نمی خوای از خودت دفاع کنی؟می خوای همینجوری کتک بخوری اگه من نبودم ممکن بود بمیری(داد)
ته.ولی خودت جزو همونایی که کتکم می زنه(بغض و داد)
کوک نزدیک ته می شه و کنار گوشش می گه.کاش منم اون روز به حرف دلم گوش می دادم و بعد نزدیک لبای کوک شد و شروع کرد به مک زدن لبای ته و بعد ۱ مین ازش جدا شد و به چشماش زول زد.ولی این بار به حرف دلم گوش دادم بیبی تایگر
☆میدونم کوتاهه☆
☆نظرتون چیه از ویس برم؟☆
۱۰.۹k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.